جدول جو
جدول جو

معنی رذایل - جستجوی لغت در جدول جو

رذایل
رذیلت ها، فرومایگی ها، ناکسی ها، پستی ها، جمع واژۀ رذیلت
تصویری از رذایل
تصویر رذایل
فرهنگ فارسی عمید
رذایل
(رَ یِ)
رذائل. جمع واژۀ رذیله یا رذیلت. ناکسیها و فرومایگیها و این جمع رذیلت است. (غیاث اللغات). رجوع به رذائل و رذیلت و رذیله شود
لغت نامه دهخدا
رذایل
جمع رذیله پستیها فرومایگیها ناکسیها: رذایل اخلاقی
تصویری از رذایل
تصویر رذایل
فرهنگ لغت هوشیار
رذایل
((رَ یِ))
جمع رذیله، فرومایگی ها، پستی ها
تصویری از رذایل
تصویر رذایل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رذال
تصویر رذال
رذیل ها، ناکس ها، فرومایگان، پست ها، نابکارها، جمع واژۀ رذیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
ناکس، فرومایه، پست، نابکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسایل
تصویر رسایل
رساله ها، پایان نامه ها، کتبی که در آن مراجع تقلید، احکام مذهبی را توضیح می دهند، کتاب ها، کتابهای کوچک، نامه ها، جمع واژۀ رساله
فرهنگ فارسی عمید
(وَ یِ)
وذائل. جمع واژۀ وذیله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وذیله و وذائل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروتر گردیدن حال: تذایلت حاله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رسائل. جمع واژۀ رساله. رساله ها و کتابها و کتابچه ها. (ناظم الاطباء) : جالینوس... بی همتاتر بود در معالجت اخلاق و وی را در آن رسایلی است سخت نیکو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 556).
بدنثری و رسایل من دیده چند وقت
کژنظمی و قصاید من خوانده چند گاه.
خاقانی.
رسایل او در اطراف و اکناف عالم مشهور و مذکور. (ترجمه تاریخ یمینی ص 234). و رجوع به رسائل و رساله شود.
- دیوان رسایل یا رسائل، دیوان رسالت. دیوان انشاء. دبیرخانه. دارالانشاء در تداول عصر غزنویان:
وزیران دگر بودند زین پیش
همه دیوان به دیوان رسایل.
منوچهری.
و رجوع به رساله و رساله و رسائل و دیوان رسالت در ذیل رسالت شود.
، همکاسه. همدم. هم آهنگ. هم آواز. (یادداشت مؤلف) :
کوه و مرغان هم رسایل با دمش
هر دو اندر وقت دعوت محرمش.
مولوی.
کوهها با تو رسایل شد شکور
با تو می خوانند چون مقری زبور.
مولوی.
یا رسایل بود اسرافیل را
کز سماعش پر برستی فیل را.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رحائل. جمع واژۀ رحاله. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ رحاله، به معنی زین یا زین چرمین سخت بی چوب که جهت سخت تاختن آن را نهند. (آنندراج). رجوع به رحاله شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءِ)
رذایل. جمع واژۀ رذیله. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رذیله، به معنی ناکسی وفرومایگی. (آنندراج). رجوع به رذایل و رذیله شود.
- ام الرذائل، کنایه از جهل و نادانی است، مقابل ام الفضائل، که کنایه از علم و دانایی است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ ثُ)
بیمار و ضعیف و سست گردیدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ رذیّه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ رذیه، به معنی ناقۀ فرومانده به راه. (غیاث اللغات). رجوع به رذیه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ لا)
جمع واژۀ رذیل. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (متن اللغه).
- رذالی العمر، بدترین آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به رذیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
ناکس فرومایه مرد، هیچکاره: مرد فرومایه پست ناکس بلایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذال
تصویر رذال
ناکس پست فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذائل
تصویر رذائل
ناکس و فرومایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذایت
تصویر رذایت
بیماری، سستی، ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسایل
تصویر رسایل
((رَ یِ))
جمع رساله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
((رَ))
فرومایه، دون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
Abject
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
abject
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
abyecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
hina
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
दयनीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
verachtelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
nędzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
spregevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
abjeto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
卑鄙的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
принижений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
erbärmlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
униженный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رذیل
تصویر رذیل
נחות
دیکشنری فارسی به عبری