جدول جو
جدول جو

معنی ردیدی - جستجوی لغت در جدول جو

ردیدی
(تَ کَءْ کُءْ)
مصدر به معنی ردّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بازگردانیدن. (آنندراج). و رجوع به ردّ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات و چغندر و پنبه. راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَدْ دا)
عمل رداد. جبر و رد عظام. به جای بازبردن اندامهاکه از جای خویش بیرون آید. جا انداختن. شکسته بندی. (یادداشت مؤلف). رجوع به ردّاد و شکسته بندی شود
لغت نامه دهخدا
(رَدْ دا)
از انتسابهای اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رُ دَ)
منسوب به ردینه، نام زنی که نیزه راست میکرد.
- رمح ردینی، منسوب به ردینه زن سمیره. (از ناظم الاطباء). منسوب به ردینه. (منتهی الارب). منسوب است به زنی ردینهنام که نیزه راست میکرد. (از اقرب الموارد) (از انساب سمعانی). و رجوع به ردینه شود
منسوب است به ردین بن ابی مجلز. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دُ رَ)
از انتسابهای اجدادی است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
یا رشیدی اصفهانی، محمد رشید. از گویندگان عصر شاه طهماسب صفوی بود. بیت زیر از اوست:
شود از دیگران در خشم و بر من دامن افشاند
غباری در دل از هر کس که دارد بر من افشاند.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
و رجوع به روز روشن ص 145 و صبح گلشن ص 174 و فرهنگ سخنوران و رشید اصفهانی شود
حسین بن سلیمان. او راست: بلوغ المراد بفتح الجواد بشرح منظومه ابن العماد فی المعفوات و آن حاشیه ای است بر کتاب فتح الجواد. (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
منسوب است به رشید که در ساحل اسکندریه واقع است، منسوب است به رشید که مردی از خوارج بود، منسوب است به رشید (هارون خلیفۀ عباسی). (از انساب سمعانی) ، یکی از انواع چینی در عهد صفویه، و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 هجری قمری متعلق به شاپور بختیار، یغما 15:12 ص 559، از فرهنگ فارسی معین) ، منسوب است به خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی.
- کاغذ رشیدی، ظاهراً یک نوع کاغذ که در عهد خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی معمول بود. در ترجمه محاسن اصفهان ضمن سپاسگزاری از توجه خواجه رشیدالدین نسبت به اصفهان آمده:... بر موجبی که ذکر آن مرحمت و عاطفت بر اصفهان و اصفهانیان تا ابدالاّباد روزگار برصفحات کاغذ رشیدی نگاشت که جهت تصانیف خود و احیاء کتب فضلای جهان ماضی و غابر اقتراح نموده و وضع فرمودو جنس آن کاغذ از جهت صفاء صفحه و بزرگی تقطیع و نرمی و پاکی و بستگی و همواری و صقالت و اصالت بغیر ازاصفهان در هیچ ملک نیست و نبود... (از ترجمه محاسن اصفهان ص 138)
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ دی ی)
حزام بن هشام خزاعی از راویان است. (معجم البلدان). روات در علم حدیث نه تنها کسانی هستند که احادیث پیامبر اسلام (ص) را از دیگران می شنوند و آن ها را حفظ می کنند، بلکه این افراد در بررسی صحت و سقم روایات نیز دخیل هستند. محدثان با بررسی زندگی و شخصیت روات، روایات صحیح و معتبر را از غیرمعتبر تفکیک می کنند. در نتیجه، نقش روات در صحت سنجی احادیث و جلوگیری از تحریف آن ها بسیار مهم است.
لغت نامه دهخدا
(حَ)
یکی از شعرای عثمانی است که در قرن دهم هجری می زیست، و از اهالی قریۀ قره جک واقع در جوار ادرنه بود. پسر آهنگری است. طریق علم را طی نموده به درجۀ مدرسی رسیده، ولی اشعارش چندان شیرین نیست. (قاموس الاعلام ترکی)
جابر بن احمد رزق شافعی. او راست: نفحات الکریم الغنی فی تخمیس قصیده عبدالموطی المقری المدنی، که در چاپ خانه العلمیه در مدینه به سال 1330 هجری قمری در 21 ص چاپ شده است. (معجم المطبوعات)
احمد بن احمد بن علی حدیدی شهاب الدین. متوفی 868 هجری قمری او راست: شرح مقدمۀ آجرومیه در نحو. النصیحه الرابحه لذوی العقول الراجحه. (هدیه العارفین ج 1 ص 132)
او راست: تاریخ آل عثمان نظماً تا سلطان سلیمان. سعدالدین در ’تاج التواریخ’ از آن نقل کند. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کبیکج. سوسک. سوشک. کف الضبع (السبع). و بیونانی بطراخیون و سالتین (شالبین) اغریون و بترکی ماستواچیچگی. رجوع به ابن بیطار و ترجمه لکلرک شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حدید. آهنین
لغت نامه دهخدا
(حِ)
سیدریطس. ابن بیطار آنرا بغلط سندریطس آورده و لکلرک در ترجمه خود گوید صحیح آن سیدریتیس است. (لکلرک ج 3 ص 298 و ج 1 ص 423)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مرد قبیح و زشت. ج، ردد. (ناظم الاطباء) ، سحاب ردید، ابر باران ریخته. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ردینی
تصویر ردینی
نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیدی
تصویر حدیدی
آهنی آهنین، کستره از گیاهان منسوب به حدید آهنی، سمسمیقا
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن رنگارنگ و از حیث ضخامت متوسط بود. (جنگ مورخ 1085 ه. ق متعلق بدکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص 559)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردید
تصویر ردید
ابر باران ریخته
فرهنگ لغت هوشیار