جدول جو
جدول جو

معنی ردید - جستجوی لغت در جدول جو

ردید
(رَ)
مرد قبیح و زشت. ج، ردد. (ناظم الاطباء) ، سحاب ردید، ابر باران ریخته. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ردید
ابر باران ریخته
تصویری از ردید
تصویر ردید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تردید
تصویر تردید
مردد بودن، دودله بودن، رد کردن، بازگردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَءْ کُءْ)
مصدر به معنی ردّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بازگردانیدن. (آنندراج). و رجوع به ردّ شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
آنچه در کرانه های جله ماند از خرما. (مهذب الاسماء). در صحاح آمده است: کردید، آنچه در ته خنور و کرانه های آن از خرما باقی ماند. ج، کرادید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بسی واگردانیدن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی). بسیار گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) بازگردانیدن و بازآوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به ردّ و مردّ و مردود و ردیدی شود، تردید قول، تکرار آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)، نزد اصولیان و منطقیان، همان سبر و تقسیم است یعنی ایراد اوصاف مقیس علیه وابطال بعض آن اوصاف تا باقی اوصاف در علیت بودن متعین شود چنانکه گویند: علت حدوث خانه یا فراهم آمدن (اجزاء آنست با یکدیگر) و یا امکان، اما امکان نمیتواند علت حدوث باشد بدلیل خلف زیرا صفات واجب الوجود، بذاتها ممکن است و در واجب الوجود حادث نیست، پس چون امکان، علت حدوث نیست متعین است که فراهم آمدن (اجزاء) علت حدوث خانه است. و نیز گویند، علت حرمت خمریا صفت مست کنندگی آنست یا آب انگور بودن آن یا هر دو و چون عنوان غیرماء و غیرمسکر بودن چنان نیست که علیت اسکار را باطل سازد، پس مسکر بودن در علیت متعین میشود، (اصطلاح بدیع) عبارت است از این که لفظی را مکرر نمایند و معانی متعدده از آن قصد کنند چنانکه در این ابیات شیخ صفی الدین الحلی (ره) :
له السلام من اﷲ السلام و فی
دارالسلام تراه شافع الامم.
جز غم بجهان هیچ نداریم ولیکن
گر هیچ نداریم غم هیچ نداریم.
زین دست که دیدار تو دل می برد از دست
ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را.
(از هنجار گفتار ص 257).
، دودله نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، زبون و فاسد گردانیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، عدم موافقت و تعرض و مخالفت. (ناظم الاطباء)،
{{اسم مصدر}} شک و دودلی: و بی تردید بباید دانست که اگر کسی امام اعظم را خلافی اندیشد، خلل آن به اطراف و نواحی مملکت او بازگردد. (کلیله و دمنه).
- امثال:
تردید بین نفی و اثبات شق ثالث ندارد، چون گویی یا این باشد یا غیر این، سیمی در میان نتواند بود. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 544)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تردید
تصویر تردید
مردد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردید
تصویر تردید
((تَ))
دو دل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تردید
تصویر تردید
دودلی، گمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فردید
تصویر فردید
قانون، منظور
فرهنگ واژه فارسی سره
ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس، دودل بودن، مردد بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تردید
تصویر تردید
تردّدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تردید
تصویر تردید
Hesitance, Hesitation, Indecisiveness, Scruples, Tentativeness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تردید
تصویر تردید
hésitation, indécision, scrupules
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی علف هرز در زمین های کشاورزی، غده ی بدن حیوان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تردید
تصویر تردید
tereddüt, kararsızlık, şüpheler
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تردید
تصویر تردید
колебание , нерешительность , сомнения
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تردید
تصویر تردید
Zögern, Unentschlossenheit, Skrupel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تردید
تصویر تردید
вагання , нерішучість , сумніви
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تردید
تصویر تردید
wahanie, niezdecydowanie, wątpliwości
دیکشنری فارسی به لهستانی
تردید، انکار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تردید
تصویر تردید
ہچکچاہٹ , تذبذب , تردید , جھجک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تردید
تصویر تردید
দ্বিধা , সিদ্ধান্তহীনতা , সন্দেহ , দ্বিধা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تردید
تصویر تردید
kusita, kutoamua, mashaka, kusitasita
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تردید
تصویر تردید
hesitação, indecisão, escrúpulos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تردید
تصویر تردید
esitazione, indecisione, scrupoli
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تردید
تصویر تردید
ためらい , 優柔不断
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تردید
تصویر تردید
היסוס , חוֹסֶר הַכְרָעָה , ספק , הִסְסָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تردید
تصویر تردید
संकोच , निर्णयहीनता , संकोच , अनिश्चितता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تردید
تصویر تردید
keragu-raguan, keraguan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تردید
تصویر تردید
ความลังเล , ความไม่เด็ดขาด , ความลังเล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تردید
تصویر تردید
aarzeling, besluiteloosheid, scrupules
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تردید
تصویر تردید
犹豫 , 犹豫不决 , 顾虑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تردید
تصویر تردید
vacilación, indecisión, escrúpulos
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تردید
تصویر تردید
망설임 , 우유부단 , 망설임
دیکشنری فارسی به کره ای