جدول جو
جدول جو

معنی ردگون - جستجوی لغت در جدول جو

ردگون
(رُ دُ گُنْ)
نام زن ووشتاسپ پسر ارشام و پسرعموی کوروش بزرگ و مادر داریوش اول است. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 952، 1625، 1631 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زردگون
تصویر زردگون
زرد رنگ، زردفام
فرهنگ فارسی عمید
(رُ دُ گُ نِ)
نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی و زن ارنت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1158 و 1154 و ج 3 ص 2230 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زردرنگ. زردفام. (فرهنگ فارسی معین) :
همیدون نداد ایچ کس پاسخش
به بد خیزد و زردگون شد رخش.
دقیقی (گنج بازیافته ص 45)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
اغبر. برنگ گرد. گردآلود: بنگ سیاه باشد و سرخ و سپید و گردگون. (الابنیه عن حقایق الادویه)
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
شکل اولیۀ اسفنجهای سیلیسی. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 336 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ظاهراً نام دیهی بوده به ماوراءالنهر یا در نواحی غزنه. (یادداشت مؤلف) :
پای او افراشتند اینجا چنانک
تو به رزگون راژهاافراشتی.
لبیبی
لغت نامه دهخدا