جدول جو
جدول جو

معنی ردکا - جستجوی لغت در جدول جو

ردکا
(رَ)
بلغت زند، راست و درست، ضد کج و دروغ. (از آنندراج) (از برهان) (ناظم الاطباء). هزوارش است برای کلمه راست. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریکا
تصویر ریکا
(دخترانه)
محبوب، معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی نوشابۀ حاوی الکل مخلوط با آب. مخترع آن روسی بوده. وی الکل را با آب مخلوط کرد و آن را در مخزنی که درست کرده بود چند بار از خاک زغال عبور داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
محافظان شاه که در جلو او حرکت می کردند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
از دهات چهار دانگۀ هزار جریب مازندران است. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 123 و ترجمه آن ص 165)
لغت نامه دهخدا
معشوق، مطلوب، محبوب، (از فرهنگ فارسی معین) (برهان) (ناظم الاطباء)، به معنی پسر آمده و در تبرستان این شایع است، (آنندراج) (انجمن آرا)، به لهجۀ مازندرانی، پسر، مقابل کیجا، دختر، (یادداشت مؤلف)، هریک از پسران زیبا و خوش لباس که پیشاپیش شاهان در ردیف شاطران و یساولان حرکت می کردند، (از فرهنگ فارسی معین) : صلاح در آن است که تو را در سلک ریکایان منتظم گردانیده تلافی مافات نمایم، پس یکی از ریکایان حضور را پیش طلبیده امر فرمود که کلاه خود را بر سر مصطفی خان بگذارد، (تاریخ زندیه)،
در گلستانی که جولانگاه آن قد رساست
سرو یک ریکای دارالمرزی کوته قباست،
میرنجات (از آنندراج)،
، نوعی از چوبداران که پشم کلاه ایشان آویزان باشد، (آنندراج) (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، 121 تن سکنه دارد، آب آن از قره سو، محصول عمده آنجا غلات و حبوب و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
شهری است در سوریه در کنار فرات که در حدود 8000 تن جمعیت دارد، و در جنب شهرهای قدیمی نیکوفوریون و کالینیکون و کونستانتینوپولیس واقع شده است، و در آغاز قرن نهم میلادی پایتخت هارون الرشید خلیفه بوده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
پسر خوشگل، محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
روسی ملاب قسمی نوشابه الکلی که از حبوبات گیرند و در روسیه متداول است عرق روسی. توضیح ودکا نوشابه تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده ازالکل اتیلیک و آب. برای تهیه ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیره گیاهان یا دانه های یا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکاراازتقطیرمایعات شیرین مانند شیره انگور آلبالو وغیره بدست آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودکا
تصویر ودکا
((وُ))
نوعی نوشابه الکلی بی رنگ قوی، عرق روسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
پسر، محبوب و معشوق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
البصمة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
Footsteps
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
empreintes
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رادکان، آبادی ای در دامنه ی رشته کوه البرز و در جنوب غربی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
발자국
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
قدموں کے نشانات
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
পদচিহ্ন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
รอยเท้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
nyayo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
ayak izleri
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
jejak kaki
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
足跡
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
עקבות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
पदचिह्न
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
voetstappen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
pegadas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
脚步
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
ślady
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
сліди
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
Fußspuren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
следы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ردپا
تصویر ردپا
huellas
دیکشنری فارسی به اسپانیایی