جدول جو
جدول جو

معنی ردغ - جستجوی لغت در جدول جو

ردغ
(رَ دَ)
ردغ. جمع واژۀ ردغه و ردغه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ردغ و ردغه شود
لغت نامه دهخدا
ردغ
(رَ)
ردغ. جمع واژۀ ردغه و ردغه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ ردغه، آب و گل تنک و گلزار سخت. (آنندراج). رجوع به ردغ و ردغه و ردغه شود
لغت نامه دهخدا
ردغ
(رَ دِ)
مکان ردغ، جای گلناک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ردغ
گلناک گل گل و لای
تصویری از ردغ
تصویر ردغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لدغ
تصویر لدغ
گزیدن، گزیدن با نیش، نیش زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رده
تصویر رده
رج، رجه، صف، رسته، قطار، برای مثال رده برکشیده سپاهش دو میل / به دست چپش هفتصد زنده پیل (فردوسی - ۱/۱۶)، در علم زیست شناسی از واحدهای رده بندی جانوران و گیاهان که پس از شاخه و قبل از راسته قرار دارد، مقام، کلاسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رده
تصویر رده
ارتداد، از دین برگشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ غَ)
ردغه. آب و گل تنک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). گل تنک. ج، ردغ، رداغ. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) ، گلزار سخت. ج، ردغ، ردغ. جج، رداغ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زردابۀ دوزخیان. (آنندراج).
- ردغهالخبال، زردابۀ دوزخیان است. حدیث: من قال فی مؤمن ما لیس فیه وقفه اﷲ فی ردغهالخبال، حتی یخرج مما قال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، ردغ، ردغات. (المنجد). عصارۀ اهل آتش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ غَ)
ردغه. رجوع به ردغه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
جمع واژۀ ردغه و ردغه. (منتهی الارب). رجوع به ردغه شود
لغت نامه دهخدا
ریم ناخن چرک ناخن، چرک بغل، چرک چرکینی، بن ران بد خاک، جای خشک، چرک بن ناخن، بنران بیخ ران، آهک نرم، کاه بابا گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردب
تصویر ردب
بن بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردا
تصویر ردا
چادر، دوش انداز، جامه که بر سر و قد گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغد
تصویر رغد
زندگانی خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثدغ
تصویر ثدغ
سر شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمغ
تصویر رمغ
دستمالی بر ماسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزغ
تصویر رزغ
پای در گل، گرفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریغ
تصویر ریغ
کینه، دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردح
تصویر ردح
درد کم زمان دراز
فرهنگ لغت هوشیار
گیجگاه، گیسو ما بین گوشه ابرو و گوش شقیقه بنا گوش کلالک گیجگاه، استخوان گیجگاه، موی پیچیده که بر صدغ فروهشته باشند موی بنا گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردج
تصویر ردج
سرگین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردخ
تصویر ردخ
سر شکستن، کاواک میان تهی گل فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردع
تصویر ردع
بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردف
تصویر ردف
پیروی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردن
تصویر ردن
رشته، خز، پوسته زهدان تریز بن آستین بن آستین و تریز جمع اردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رده
تصویر رده
دسته و صف، رجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردی
تصویر ردی
بالاپوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردیغ
تصویر ردیغ
افتاده، نادان گول، ناتوان سست
فرهنگ لغت هوشیار
مچ دست، مچ پای، خرده گاه دست و پای ستور، خرداستخوان سست پایی در ستور پیوند گاه کف دست و پا بساق استخوانهای خرد مچ دست و پا. یا رسغ پا مچ پا. یا رسغ دست مچ دست، سستی و فروهشتگی دست و پای ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصغ
تصویر رصغ
بند دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربغ
تصویر ربغ
سیرابی، خاک نرم، آرام کردن، پای فشردن تباهکار فراخزیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راغ
تصویر راغ
دامن کوه که بجانب صحرا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردغه
تصویر ردغه
زردابه دوزخیان گل و لای سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردم
تصویر ردم
سد کردن، بستن در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رده
تصویر رده
ردیف، رتبه، سطر
فرهنگ واژه فارسی سره