- ردغ
- گلناک گل گل و لای
معنی ردغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زردابه دوزخیان گل و لای سخت
ردیف، رتبه، سطر
دامن کوه که بجانب صحرا باشد
سیرابی، خاک نرم، آرام کردن، پای فشردن تباهکار فراخزیستی
بند دست
مچ دست، مچ پای، خرده گاه دست و پای ستور، خرداستخوان سست پایی در ستور پیوند گاه کف دست و پا بساق استخوانهای خرد مچ دست و پا. یا رسغ پا مچ پا. یا رسغ دست مچ دست، سستی و فروهشتگی دست و پای ستور
افتاده، نادان گول، ناتوان سست
بالاپوش
دسته و صف، رجه
رشته، خز، پوسته زهدان تریز بن آستین بن آستین و تریز جمع اردان
سد کردن، بستن در
پیروی کردن
بازداشتن
سر شکستن، کاواک میان تهی گل فراوان
درد کم زمان دراز
سرگین انداختن
بن بست
چادر، دوش انداز، جامه که بر سر و قد گیرند
زندگانی خوش
ریم ناخن چرک ناخن، چرک بغل، چرک چرکینی، بن ران بد خاک، جای خشک، چرک بن ناخن، بنران بیخ ران، آهک نرم، کاه بابا گندم
دستمالی بر ماسیدن
پای در گل، گرفتار
کینه، دشمنی
سر شکستن
گیجگاه، گیسو ما بین گوشه ابرو و گوش شقیقه بنا گوش کلالک گیجگاه، استخوان گیجگاه، موی پیچیده که بر صدغ فروهشته باشند موی بنا گوش
ارتداد، از دین برگشتگی
رج، رجه، صف، رسته، قطار، برای مثال رده برکشیده سپاهش دو میل / به دست چپش هفتصد زنده پیل (فردوسی - ۱/۱۶) ، در علم زیست شناسی از واحدهای رده بندی جانوران و گیاهان که پس از شاخه و قبل از راسته قرار دارد، مقام، کلاسه
گزیدن، گزیدن با نیش، نیش زدن
فراخی و خوشی زندگانی، غذای مطبوع
شقیقه، موی پیچ خوردۀ کنار پیشانی
بستن، سد کردن، بستن در، سد کردن رخنه
کینه، دشمنی، نفرت، برای مثال جهان ویژه کردم به برنده تیغ / چرا دارد از من به دل شاه ریغ (فردوسی - ۵/۱۶۲)
راغ، دامن کوه، صحرا،برای مثال همه کوه و غار و در و دشت و ریغ / برافکنده دست و سر و ترک و تیغ (اسدی - لغت نامه - ریغ)
راغ، دامن کوه، صحرا،
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، رغ، آجل، رچک، رجغک، وروغ، وارغ
بازداشتن، بازداشتن کسی را از چیزی یا کاری، رد کردن