جدول جو
جدول جو

معنی رداسپ - جستجوی لغت در جدول جو

رداسپ
(رُ)
نام پسر فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) از سلسلۀ اشکانی که با سه برادر خود بین سالهای 11 و 7 قبل از میلاد به امر پدر به روم رفتند و در آنجا اقامت گزیدند تا هم برادر دیگرش که از طرف فرهاد به ولیعهدی برگزیده می شد بی رقیب بماند و هم قیصر روم ممنون گردد. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2383 و 2384 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَدْ دا)
مرد سنگ انداز. (حاشیۀ ص 207 دیوان ناصرخسرو) :
خرد و جهل کی شوند عدیل
برز را نیست آشنا ردّاس.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بَ اِ)
ده از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان. کوهستانی و سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 200 است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گِ اِ پَ)
نوعی از سپر باشد که تا اواخر قرن شانزدهم میلادی رایج بوده است
لغت نامه دهخدا
(مُ اِ پَ رَ)
ریحان القبور. (تذکرۀ انطاکی). نوعی مورد و آن آس صحرائی باشد. بخور آن کرم معده را بکشد. (از برهان قاطع). آس بریست و درقوه مانند بادآورده بود و بهترین آن رومی بود و طبیعت آن خشک و گرم بود و در دویم صرع را نافع بود و مقوی معده و جگر بود و چون بر خود گیرند کرم مقعد بکشد. (از ابن بیطار). مرداسفرم. (برهان قاطع) (آنندراج). مورداسپرم. مورد اسفرم. و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رداس
تصویر رداس
سنگ انداز مرد سنگ انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رداس
تصویر رداس
((رَ دّ))
مرد سنگ انداز
فرهنگ فارسی معین