جدول جو
جدول جو

معنی رخشاباد - جستجوی لغت در جدول جو

رخشاباد
(رَ)
رخش آباد. نام شکارگاهی بوده است بزرگ بطول پانزده فرسنگ و عرض دوازده فرسنگ در خوزستان. رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 673 و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 110 و جغرافیای غرب ایران ص 86 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخشاد
تصویر رخشاد
(دخترانه)
خشرو، دارای چهره شاد و گشاده
فرهنگ نامهای ایرانی
شهرکی است خرد بر راه پارس از ناحیت کرمان (حدود العالم). در فارسنامۀ ناصری چنین آمده: میانۀ شمال و مشرق فرک از سرسیرات فارس است. هوای تابستانش مانند هوای زمستان ناحیه درز است با آنکه دوازده فرسنگ بیشتر شمالی ناحیه درز نیست و تمام این ناحیه کوهستان است و در زمستان برف نشین درازی آن از کشگو تا قریه دراگاه شش فرسنگ پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد آبهای جاری گوارا و چشمه های خنک دارد، محصولش گندم و جو و مویز و غنچه گل دیمی است و مؤلف لغت نامه آن را چنین آرد: از محالات بلوک محال هفتگانه ولایات خمسۀ فارس طول 36 و عرض سه کیلومتر حد شمالی نیریز، شرقی فارغان، جنوبی طارم و غربی فرک آب و هوای آن سرد و مرکز آن خشن آباد و عده قری 6 می باشد
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع در 56000گزی جنوب بمپور، کنار راه شوسۀ بمپور به چاه بهار. هوای آن گرم و دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، خرما، برنج و ذرت میباشد. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رکناباد
تصویر رکناباد
نام کنادی (قنات) که رکن الدوله دیلمی در شیراز بنیاد کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخشبان
تصویر رخشبان
متصدی میزان کردن عدسی
فرهنگ لغت هوشیار
امام زاده ای بین گرگان و کردکوی، روشنوا، دهستانی در کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپرست چوپان ها و گالش، سر چوپان
فرهنگ گویش مازندرانی