عرقی که در پی تب آید، یا عرق بسیار که جلد را بشوید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). عرقی که در اثرتب آید هنگامی که تب زده مشرف بر فترت است، یا عرقی که از فزونی پوست تن را بشوید. (از اقرب الموارد)
عرقی که در پی تب آید، یا عرق بسیار که جلد را بشوید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). عرقی که در اثرتب آید هنگامی که تب زده مشرف بر فترت است، یا عرقی که از فزونی پوست تن را بشوید. (از اقرب الموارد)
زنی که پس از زاییدن بیمار رحم گردد و بمیرد. (ناظم الاطباء). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار گردد و بمیرد. (آنندراج). به معنی رحوم است. (منتهی الارب) ، ماده شتری که پس از نتاج به آماس زهدان مبتلا گردد و علتی در آن پدید آید که مانع قبول آب منی شود، یا آنکه بزاید و سلای آن برنیاید. ج، رحوم. (ناظم الاطباء)
زنی که پس از زاییدن بیمار رحم گردد و بمیرد. (ناظم الاطباء). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار گردد و بمیرد. (آنندراج). به معنی رحوم است. (منتهی الارب) ، ماده شتری که پس از نتاج به آماس زهدان مبتلا گردد و علتی در آن پدید آید که مانع قبول آب منی شود، یا آنکه بزاید و سلای آن برنیاید. ج، رُحوم. (ناظم الاطباء)
زن فربه بسیارگوشت و زن بزرگ ربلات. (ناظم الاطباء). زن بزرگ ربلات. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به ربله شود، زن باریک ران خردکس. (از ناظم الاطباء). و رجوع به ربله شود
زن فربه بسیارگوشت و زن بزرگ رَبَلات. (ناظم الاطباء). زن بزرگ رَبَلات. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به رَبِله شود، زن باریک ران خردکُس. (از ناظم الاطباء). و رجوع به ربله شود
گوسفند پایهاسفید. (مهذب الاسماء). میش سیاه پایها که سائر بدن آن سپید باشد. (منتهی الارب). میش سیاه پا که سایر قسمتهای تن وی سفید باشد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، سنه رملاء،سال بی باران. (منتهی الارب). سال کم باران و اندک نفع. (از اقرب الموارد). سال کم باران. (از متن اللغه)
گوسفند پایهاسفید. (مهذب الاسماء). میش سیاه پایها که سائر بدن آن سپید باشد. (منتهی الارب). میش سیاه پا که سایر قسمتهای تن وی سفید باشد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، سنه رملاء،سال بی باران. (منتهی الارب). سال کم باران و اندک نفع. (از اقرب الموارد). سال کم باران. (از متن اللغه)
جمع واژۀ رسول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به رسول شود، جمع واژۀ رسیل. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رسیل شود
جَمعِ واژۀ رَسول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به رسول شود، جَمعِ واژۀ رَسیل. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رسیل شود
لغتی است در رحی ̍. ج، ارحیه. (منتهی الارب). مهتر. رحاءالقوم، مهتر ایشان. (مهذب الاسماء) ، پارۀ زمین گرد، گلۀ اشتر. (مهذب الاسماء). چنین است در سه نسخۀ خطی موجود در کتاب خانه لغت نامه، ولی بمعانی اخیر در جای دیگر دیده نشد
لغتی است در رَحی ̍. ج، ارحیه. (منتهی الارب). مهتر. رحاءالقوم، مهتر ایشان. (مهذب الاسماء) ، پارۀ زمین گرد، گلۀ اشتر. (مهذب الاسماء). چنین است در سه نسخۀ خطی موجود در کتاب خانه لغت نامه، ولی بمعانی اخیر در جای دیگر دیده نشد