جدول جو
جدول جو

معنی رجلین - جستجوی لغت در جدول جو

رجلین
(رِ لَ)
تثنیۀ رجل. دو پا. اطراف سافله. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ جَ لَ)
تثنیۀ اجل.
- ابعدالاجلین.
- اقرب الاجلین
لغت نامه دهخدا
(سِ جِلْ لَ)
قریه ای است از قراء عسقلان از اعمال فلسطین. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رُ لی یَ)
مردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مردمی. مردانگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ لی یو)
پیادگان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ لی یو)
قومی بوده از پیادگان. واحد آن رجلی ّ است، و هم سلیک المقانب و المنشربن وهب الباهلی و اوفی بن مطر المازنی و قولهم ولدت الغنم الرجیلاء، وقتی گویند که بزاید بعض آن بعد بعضی. (منتهی الارب). مردانی بوده اند از پیادگان که با پای پیاده راه میرفتند بسرعتی که اسبان تندرو بدانان نمیرسیدند. واحد آن رجلی ّ است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
به صیغۀ تثنیه، یعنی دوپا. (ناظم الاطباء) (آنندراج). پاچه. پایزه. پازه، دو پارچه از زیر جامه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ راجل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رجیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ رجل، جمع واژۀ رجل، جمع واژۀ رجل. (منتهی الارب) ، رجلان، بمعنی پیاده. (آنندراج). مرد پیاده. ج، رجالی ̍، رجالی ̍، رجلی ̍. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). پیاده. (مهذب الاسماء). کقوله: ’زیاره بیت اﷲ رجلان حافیاً’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
زهر کشنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). سم کشنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ایستگاه میان سرچم و پل دختر خط زنجان - میانه، واقع در 402 هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ لا)
حره رجلی، زمین سخت که در آن رفته شود، زمین هموار سنگریزه ناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) ، زن پیاده. ج، رجال. (آنندراج) (منتهی الارب). امراءه رجلی، زن پیاده. ج، رجال، رجالی ̍، رجالی ̍. یقال: نسوه رجال و نسوه رجالی ̍. (ناظم الاطباء). پیاده. ج، رجال، رجالی ̍. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ رجلان. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به رجلان شود، جمع واژۀ رجیل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به رجیل شود، جمع واژۀ رجلان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ لی ی)
قاصد و پیک نیک. (ناظم الاطباء). واحد رجلیّون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجلان
تصویر رجلان
رجلان پیاده تنبان پایچه تثنیه رجل، جمع رجل، دو پای دوپا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجین
تصویر رجین
زهر کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارجلینگ
تصویر دارجلینگ
((جِ))
نام تجاری نوعی چای مرغوب که در شمال هند کشت می شود
فرهنگ فارسی معین