جدول جو
جدول جو

معنی رجارج - جستجوی لغت در جدول جو

رجارج
(رَ رَ)
صف صف. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ رِ)
آنچه مضطرب و جنبان باشد از چیزی، لعاب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ رُ)
یک نوع گیاهی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب). گیاهی است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ رَ)
جنبان و لرزان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). لرزان و جنبنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رژر. صقلی افرنجی، حکمدار و صاحب صقلیه. ابوعبد محمد ادریسی کتاب ’نزهه الاّفاق’ را بنام او کرد و نیز کره ای از سیم برای او ساخته است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
گوسپندان لاغر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ضعیف از مردم و شتر، یقال: قد بکرت محوه بالعجاج قد مرت بقیه الرجاج. (از اقرب الموارد). ضعیف و ناتوان از مردم و شتر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، فرومایگان و جهال، و منه: الناس رجاج بعد هذا الشیخ، ای میمون بن مهران. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجراج
تصویر رجراج
لرزان جنبان، پالوده، فرومایه، سپاه انبوه
فرهنگ لغت هوشیار