جمع واژۀ رساعه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ رساعه، به معنی دوال بافته که زیردوال شمشیر باشد. (آنندراج). رجوع به رساعه شود
جَمعِ واژۀ رِساعَه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ رِساعه، به معنی دوال بافته که زیردوال شمشیر باشد. (آنندراج). رجوع به رِساعه شود
رصایع. جمع واژۀ رصیعه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جمع واژۀ رصیعه، گره لگام نزدیک عذار اسب که به منس ماند... (از آنندراج). و رجوع به رصیعه شود
رصایع. جَمعِ واژۀ رَصیعه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ رصیعه، گره لگام نزدیک عذار اسب که به منس ماند... (از آنندراج). و رجوع به رَصیعه شود
مهار و یا چیزی از مهار که بر بینی شترباشد. ج، ارجعه، و رجع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خطام، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. (از اقرب الموارد) ، ج، رجع (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بمعنی خطام، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ رجع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ رجع، ایستادنگاه آب و پارگین یا زمینی که در آن سیل دراز کشد و درگذرد. (آنندراج)
مهار و یا چیزی از مهار که بر بینی شترباشد. ج، اَرْجِعه، و رُجُع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خطام، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. (از اقرب الموارد) ، ج، رُجُع (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بمعنی خطام، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ رجع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ رجع، ایستادنگاه آب و پارگین یا زمینی که در آن سیل دراز کشد و درگذرد. (آنندراج)