جدول جو
جدول جو

معنی رتماء - جستجوی لغت در جدول جو

رتماء(رَ)
ناقه ای که رتیم خورد و بدان الفت دارد و شیفتۀ آن باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، ناقه ای که توشه دان پر از بار برد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

افتادن. (منتهی الارب) ، نگارخانه (مطلق). (آنندراج) ، دکان، کتب خانه. (آنندراج) ، چادری که در او همه نقشها بود یعنی علم خانه. (مؤید الفضلاء از زبان گویا) ، قبۀ ارتنگ، در این بیت ظاهراً مراد آسمانست که مزین بکواکب است:
باز گوید کور نی این سنگ بود
یا مگر از قبۀ ارتنگ بود.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ربا و افزونی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
مؤنث اهتم. زن شکسته دندان پیشین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گوسپند ماده ای که دندانهای پیشین او از بن شکسته شده باشد. (معجم متن اللغه) (تاج العروس). ج، هتم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
زنی که پس از زاییدن بیمار رحم گردد و بمیرد. (ناظم الاطباء). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار گردد و بمیرد. (آنندراج). به معنی رحوم است. (منتهی الارب) ، ماده شتری که پس از نتاج به آماس زهدان مبتلا گردد و علتی در آن پدید آید که مانع قبول آب منی شود، یا آنکه بزاید و سلای آن برنیاید. ج، رحوم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُ حَ)
جمع واژۀ رحیم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (اقرب الموارد) : اشداء علی الکفار رحماء بینهم. (قرآن 29/48). و رجوع به رحیم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مؤنث ارخم. شاه رخماء، گوسپند سپیدسر سیاه بدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مؤنث ارخم. اسبان سپیدسر و سیاه بدن. ج، رخم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مؤنث ارثم که اسب سر بینی سفید یا سپید لب بالایین باشد. (از آنندراج). مؤنث ارثم. (منتهی الارب). گوسپند که سر بینی آن سیاه و سایر بدن سپید باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
شتر مادۀ ثابت در سیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس). ناقۀ راست رونده در سیر خود. (از اقرب الموارد) ، آنکه همه شب رود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
وقع فی الرقم الرقماء، اذا وقع فیما لایقوم به. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
گوسپندی که بر کنار بینی آن سپیدی باشد و یا رنگی مخالف رنگ سایر بدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ضبع رشماء، کفتاری که در روی آن سیاهی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
تأنیث اغتم. (اقرب الموارد). زنی که سخن پیدا نتواند گفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
تیر انداختن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیر انداختن یکی دیگری را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَتْ تا)
مؤنث ارت ّ. زن گنگلاج. (ناظم الاطباء). زنی که گرفتگی زبان داشته باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هتماء
تصویر هتماء
نیش شکسته زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماء
تصویر رماء
افزونی گوالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتقاء
تصویر رتقاء
زنی که آلت تناسلیش مسدود باشد و با او آرامش نتوان کرد
فرهنگ لغت هوشیار