- رتبه
- تراز، رده، دهناد، رسته
معنی رتبه - جستجوی لغت در جدول جو
- رتبه
- پایه، مقام، درجه
- رتبه
- پایه، مقام، درجه، منزلت
- رتبه ((رُ بَ یا بِ))
- درجه، منزلت، مقام، درجه ای از درجات اداری، فرهنگی، قضایی یا نظامی که حقوق ماهیانه خاص به حساب آن تعلق می گیرد. اشل، پایه، جمع رتب
- رتبه
- classificação
- رتبه
- श्रेणी
- رتبه
- peringkat
- رتبه
- مرتبةٌ
- رتبه
- อันดับ
- رتبه
- শ্রেণী
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقام، منزلت، پایه، بار، دفعه، در تصوف هر یک از مراحل سلوک، طبقۀ ساختمان
درجه، مقام، حد، مرحله، پایه
دایم برقرار، وظیفه مستمری راتبه مواجب جمع رواتب. راتبه جامگی، ایستا، روزی
مادراندر زن پدر. مونث راب: زن پدر زن بابا مامندر
گام، جای بلند، دم از زمان، چشمبرد تا جایی که چشم می تواند ببیند، پایه در دربار شاه، گره سخت یا گره سست از واژگان دو پهلو، فراخی، فراخوانی
نخ انگشت رشته ای که برای یادآوری بر انگشت بندند
گلاب، گل و لای
رتبه، پایه، منزلت، مقام، جایگاه، پایگاه، مکانت