جدول جو
جدول جو

معنی رتایم - جستجوی لغت در جدول جو

رتایم(رَیِ)
رتائم. جمع واژۀ رتیمه. رجوع به رتیمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ یِ)
یا رقائم. جمع واژۀ رقیمه. (آنندراج). جمع واژۀ رقیمه، نبشته ها. نامه ها. (فرهنگ فارسی معین) ، جمع واژۀ رقیم. (ناظم الاطباء). رجوع به رقیم و رقیمه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
رتائج. جمع واژۀ رتاجه. سنگها. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به رتاجه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ ما)
جمع واژۀ رتیم. قومی که از خوردن رتم بیهوشی آنها را عارض باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زمان، فرصت، وقت، این کلمه انگلیسی است و در بازیهای ورزشی و جز آن در زبان فارسی متداول شده است: هاف تایم
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رائم. شتر مادۀ مهربان بر بچه و پوست آکنده بکاه آن. (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از المنجد) (ناظم الاطباء) ، اشتر که بر بچۀ دیگری آموخته بود. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رتیمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ رتیمه، رشته که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. (آنندراج). و رجوع به رتیمه شود، جمع واژۀ رتمه. (ناظم الاطباء). رجوع به رتمه شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
شکسته و ریزه شده. (منتهی الارب) (آنندراج). رفات یا هر آنچه در هم شکند و کهنه و پراکنده شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
سیر نرم. (منتهی الارب) (آنندراج). رفتار و سیر بطی ٔ. (ازناظم الاطباء). گردش کند. (از اقرب الموارد) ، مرد شکسته بینی. (منتهی الارب) (از آنندراج) ، شکسته، آنکه از خوردن رتم بیهوش شده باشد. ج، رتامی ̍. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رقایم
تصویر رقایم
نبشته ها، نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتیم
تصویر رتیم
کند روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتام
تصویر رتام
شکسته ریزه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایم
تصویر تایم
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقایم
تصویر رقایم
((رَ یَ))
جمع رقیمه، نامه ها
فرهنگ فارسی معین