جدول جو
جدول جو

معنی ربوه - جستجوی لغت در جدول جو

ربوه
زمین بلند، پشته، تپه
تصویری از ربوه
تصویر ربوه
فرهنگ فارسی عمید
ربوه
محمد بن احمد بن عبدالعزیز دمشقی. او راست: المواهب الکمیه فی شرح فرایض السراجیه. وی بسال 764 هجری قمری درگذشته است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ربوه
(رِبْ وَ)
ربوه. ربوه. ربوت. زمین بلند. رجوع به ربوت شود
لغت نامه دهخدا
ربوه
(رُبْ وَ)
ربوه. ربوه. ربوه. راویان گویند آن عبارت از دمشق است و در دمشق در دامنۀ کوه قاسیون و در یک فرسخی آن، وجایگاهی است که در هیچ جا در زیبایی و صفا و خرمی نظیر ندارد و آن مسجدی است مشرف بر وی، و نهر ثورا اززیر آن می گذرد و این محل بمنزلۀ پلیست و نهری دیگردر طرف بالا ضمیمۀ آن میشود و مصرف آبیاری می گردد. در یک ناحیه از این محل مغارۀ کوچکی دیده میشود و زیارتگاه مردم است چونکه همچو می پندارند که این مکان همانجای مذکور در آیۀ شریفه می باشد و زادگاه حضرت عیسی است: و آویناهما الی ربوه ذات قرار ومعین. (قرآن 50/23) (از معجم البلدان) :
غم چو بینی در کنارش کش به عشق
از سر ربوه نظر کن در دمشق.
مولوی
لغت نامه دهخدا
ربوه
(رُ بُ وَ)
ربوه. پشته و جای بلند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ربوه
(رَبْ وَ)
ربوه. زمین بلند. (غیاث اللغات) (ازمنتخب اللغات) (از آنندراج). فراز. (نصاب الصبیان)
لغت نامه دهخدا
ربوه
(رَ بُ وَ)
ربوه. مراد از زمین بیت المقدس است بجهت آنکه بلندترین زمینهاست، گویند که زمین بیت المقدس از زمین هند چهار فرسخ بلندتر است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ربوه
ربوه پشته بلندی، گروه ده هزار تنی پشته بلندی توده بلند
تصویری از ربوه
تصویر ربوه
فرهنگ لغت هوشیار
ربوه
((رَ وَ یا وِ))
پشته، بلندی
تصویری از ربوه
تصویر ربوه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ربصه
تصویر ربصه
گوناگونی رنگارنگی، چشمداشت پیوس
فرهنگ لغت هوشیار
افسار، بند ریسمان، رشته گره دار حلقه (از طناب و مانند آن)، بند رشته رشته گره دار، بند گردن، یا ربقه اطاعت بند فرمانبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربعه
تصویر ربعه
مرد میانه، زن میانه، چهارتا، بویدان، نامه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربضه
تصویر ربضه
فرومانده ناتوان پاره ای اشکنه تن، گله و شبان در آغل
فرهنگ لغت هوشیار
گام، جای بلند، دم از زمان، چشمبرد تا جایی که چشم می تواند ببیند، پایه در دربار شاه، گره سخت یا گره سست از واژگان دو پهلو، فراخی، فراخوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربشه
تصویر ربشه
رنگ و وارنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربذه
تصویر ربذه
مرد بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربده
تصویر ربده
تیرگی خاکستری گونی
فرهنگ لغت هوشیار
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضوه
تصویر رضوه
خرسندی خشنودی
فرهنگ لغت هوشیار
سستی کرخی، نرم در تازی به سیزده وات نرم (حروف الرخوه) گفته می شود ثاء حاء خاء ذال زای ظاء صاد ضاد غین فاء سین شین هاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربله
تصویر ربله
گوشت ران، گوشت ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
سرپوش زنان مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبه
تصویر ربوبه
خدایی آفریدگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوخه
تصویر ربوخه
خوشی عمومی لذت، لذتی که به وقت جماع دست دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربود
تصویر ربود
ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوض
تصویر ربوض
درخت تناور، ده پرچپیره (جمعیت)، مشک بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوع
تصویر ربوع
جمع ربع، سرای ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوک
تصویر ربوک
خرمانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوله
تصویر ربوله
اندلسی کنگر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
پولی که پیش از کار به مزدور دهند یا بابت قیمت چیزی بدیگری دهند پیش مزد بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوی
تصویر ربوی
منسوب به ربا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیه
تصویر ربیه
گربه، سرگین غلتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رباه
تصویر رباه
پشته، بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیزی که به کسی دهند تا کاری بر خلاف وظیفه خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع کند
فرهنگ لغت هوشیار