جمع واژۀ ربعه، و آن شاذ است. (منتهی الارب). جمع واژۀ ربعه. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و ربعات قوم، منازل ایشان. (از اقرب الموارد) ، حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم، ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). ربعات. ربعه. (اقرب الموارد). و رجوع به ربعات و ربعه شود
جَمعِ واژۀ رَبْعه، و آن شاذ است. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ رَبعه. خانه ها و توقف گاهها و منزلگاهها. (ناظم الاطباء). ربعات و رَبِعات قوم، منازل ایشان. (از اقرب الموارد) ، حالتهای نیکو: هم علی ربعاتهم، ایشان بر حالت نیکویند یا بر امری هستند که بودند. (منتهی الارب). طریقه. شأن. حالت. وضع خوش. (ناظم الاطباء). رِبعَات. رِبَعه. (اقرب الموارد). و رجوع به رُبَعات و رِبَعه شود
جمع واژۀ ربّه. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رابیه. (متن اللغه). - ربات حجال، زنان حجله ها. بانوان حرم: التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ رَبّه. (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ رابیه. (متن اللغه). - ربات ِ حِجال، زنان حجله ها. بانوان حرم: التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
صاحب تاج العروس گوید: و فی الاساس، و من المجاز فلان ذوربذات، اذا کان کثیر السقط فی کلامه. (تاج العروس) و نیز در ’المرباز’ گوید: المهزار المکثار ذوالربذات کالربذانی محرّکهً. نقله الصاغانی عن الفراء. (تاج العروس)
صاحب تاج العروس گوید: و فی الاساس، و من المجاز فلان ذوربذات، اذا کان کثیر السقط فی کلامه. (تاج العروس) و نیز در ’المرباز’ گوید: المهزار المکثار ذوالربذات کالربذانی محرّکهً. نقله الصاغانی عن الفراء. (تاج العروس)