جدول جو
جدول جو

معنی ربایع - جستجوی لغت در جدول جو

ربایع
(رَ یِ)
کوههاییست در سمت مشرق مصعد از سمیرا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ربایع
(رَ یِ)
جمع واژۀ ربیعه. (از معجم البلدان). و رجوع به ربیعه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبایع
تصویر تبایع
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربایب
تصویر ربایب
پرورش یافتگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبایع
تصویر طبایع
طبیعت ها، قسمتهایی از جهان که ساخته دست بشر نیست مانند گیاهان ها، جانوران ها، جنگل ها، دریاها، کوه و بیابان ها، جهان هستی، قضاها و قدرها، روزگارها، فطرت ها، سرشت ها، نهادها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و آتش، غریزه ها، جمع واژۀ طبیعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روایع
تصویر روایع
رایعه ها، رایع ها، شگفت آورها، زیادها، پربرکت ها، جمع واژۀ رایعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رباعی
تصویر رباعی
آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد، چهارتایی، در علوم ادبی شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن هم قافیه و بر وزن «لا حول و لا قوه الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراع ها هم قافیه باشد، برای مثال خط یافته بر دایرۀ حسن تو راه / یا مور احاطه کرده بر خرمن ماه ی یا دود دلم چشمۀ خود کرده سیاه / لا حول و لا قوه الا بالله، اگر به این وزن نباشد آن را دوبیتی می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
جذب، به سوی خود کشیدن، کشش، گیرایی، جاذبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبایع
تصویر تبایع
با یکدیگر بیع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایع
تصویر روایع
جمع رائعه (رایعه) شگفتها، زیباها
فرهنگ لغت هوشیار
چهار مصراع شعر که در مصراع اول و دوم چهارم آن با قیافه و بوزن لاحول و لاقوه الا بالله باشد اگر به این وزن نباشد آنرا دوبیتی گویند
فرهنگ لغت هوشیار
دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ربودن، عبور مواد غذایی و دوایی و سمی از سطوح مخاطی و جلدی بدن و گذشتن آنها از جدار شعریه خونی و لنفی و داخل شدن در خون که محیط درونی است جذب آشام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبایع
تصویر طبایع
سجایا، خویها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبایع
تصویر مبایع
خریدار خریدار خرید کننده جمع مبایعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبایع
تصویر مبایع
((مُ یِ))
خریدار، خرید کننده، جمع مبایعین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبایع
تصویر طبایع
((طَ یِ))
جمع طبیعت، سرشت ها، نهادها
فرهنگ فارسی معین
شعری دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم هم قافیه و بر وزن «لاحول ولا قوه الابالله» باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رباعی
تصویر رباعی
((رُ))
هر آن چه که از چهار جزء تشکیل شده، چهارتایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبایع
تصویر تبایع
((تَ یُ))
با هم داد و ستد کردن، بیعت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
((رُ یِ))
ربودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
جاذبه، جذب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
Abduction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
enlèvement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
rapimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
अपहरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
ontvoering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
secuestro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
porwanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
sequestro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
绑架
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
викрадення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
Entführung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
похищение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ربایش
تصویر ربایش
penculikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی