جدول جو
جدول جو

معنی رایکا - جستجوی لغت در جدول جو

رایکا
(پسرانه)
محبوب، معشوق، مطلوب
تصویری از رایکا
تصویر رایکا
فرهنگ نامهای ایرانی
رایکا
محبوب، معشوق. در مورد پسر استفاده می شود
تصویری از رایکا
تصویر رایکا
فرهنگ فارسی عمید
رایکا
ریکا، محبوب و مطلوب و معشوق، (ناظم الاطباء) (از برهان)، محبوب و مطلوب و معشوق است، و مردم تبرستان الف آنرا حذف کرده ریکا گویند و در نسوان استعمال نکنند و بیشتر در پسران استعمال کنند، دختران را کیجا گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از جهانگیری)، طبری ریکا (پسر)، گیلکی (لاهیجی) ریکا (پسر)، گیلکی (رشتی) ری (پسر)، (از حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به ریکا شود
لغت نامه دهخدا
رایکا
پسر، پسر محبوب معشوق
تصویری از رایکا
تصویر رایکا
فرهنگ لغت هوشیار
رایکا
پسر. پسر محبوب، معشوق
تصویری از رایکا
تصویر رایکا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اریکا
تصویر اریکا
(دخترانه)
نام روستایی در استان مازندران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
(دخترانه)
محبوب، معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رایا
تصویر رایا
(پسرانه)
آنکه خداوند به او توجه دارد، نام مردی از بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
محافظان شاه که در جلو او حرکت می کردند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که خداوند به او متوجه است، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
موضعی در مقاطعه ای بهمین نام در ولایت موکیفا از بلاد پرو موقع آن بین 18 درجه و 26 دقیقه ویک ثانیه عرض جنوبی و 70 درجه و 24 دقیقه طول غربی. واقع در 640 میلی جنوب شرقی لیما و 30 میلی جنوب تکنا. بدانجا زلزله های مهیب حادث شده و از آن جمله زلزلۀ سنه 1285 هجری قمری که ضایعات بسیار وارد آورد و 500 تن کشته شد و 12 میلیون ریال خسارت وارد آمد و پس از آن مدی عظیم در دریا پدید آمد و همه کشتی های بزرگ ایالات متحده آمریکا غرق گشت و هیچیک از ملاحان نجات نیافتند و جزایر مجاوره بزیر آب فرورفت. سکنۀ آن به 4000 تن میرسد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
رایکا، ریکا، مطلق معشوق که اهل طبرستان ریگا گویند، (رشیدی) :
رایگا روی نموده ست و غلطافتادی
باش تادر طلب پویه جهان پیمایی،
مولوی (از رشیدی)،
شاید مبدل یا مصحف رایکا باشد، رجوع به رایکا شود
لغت نامه دهخدا
رامگا، رانگا، اصطلاح مطبعه است و آن بر سینی مانندی اطلاق شود که صفحات چیده شدۀ حروف را برای نقل از مکانی بمکان دیگر بر روی آن قرار دهند و ظاهراً کلمه روسی است
لغت نامه دهخدا
قاب عکس، چارچوب و قاب که مخصوص عکس و تابلو نقاشی است
لغت نامه دهخدا
شهری است در سوریه در کنار فرات که در حدود 8000 تن جمعیت دارد، و در جنب شهرهای قدیمی نیکوفوریون و کالینیکون و کونستانتینوپولیس واقع شده است، و در آغاز قرن نهم میلادی پایتخت هارون الرشید خلیفه بوده است
لغت نامه دهخدا
معشوق، مطلوب، محبوب، (از فرهنگ فارسی معین) (برهان) (ناظم الاطباء)، به معنی پسر آمده و در تبرستان این شایع است، (آنندراج) (انجمن آرا)، به لهجۀ مازندرانی، پسر، مقابل کیجا، دختر، (یادداشت مؤلف)، هریک از پسران زیبا و خوش لباس که پیشاپیش شاهان در ردیف شاطران و یساولان حرکت می کردند، (از فرهنگ فارسی معین) : صلاح در آن است که تو را در سلک ریکایان منتظم گردانیده تلافی مافات نمایم، پس یکی از ریکایان حضور را پیش طلبیده امر فرمود که کلاه خود را بر سر مصطفی خان بگذارد، (تاریخ زندیه)،
در گلستانی که جولانگاه آن قد رساست
سرو یک ریکای دارالمرزی کوته قباست،
میرنجات (از آنندراج)،
، نوعی از چوبداران که پشم کلاه ایشان آویزان باشد، (آنندراج) (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، 121 تن سکنه دارد، آب آن از قره سو، محصول عمده آنجا غلات و حبوب و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
اسم مردی که پسرانش بازر و بابل مراجعت کردند، (قاموس کتاب مقدس)
مردی از سبط راوبین و پسر لیخا، (از قاموس کتاب مقدس)
پسر شوبال بن یهودا، (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
پسر خوشگل، محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریکا
تصویر ریکا
پسر، محبوب و معشوق
فرهنگ فارسی معین
پسر
فرهنگ گویش مازندرانی