جدول جو
جدول جو

معنی رایسکه - جستجوی لغت در جدول جو

رایسکه
(کِ)
یوهان یاکوب. از خاورشناسان نامدار آلمان است. وی بسال 1716 میلادی در قصبۀ زوربیک از ناحیۀ ساکسه بدنیا آمد و در دانشگاه لایپزیک استاد کرسی فلسفه و زبان عربی گردید. بچاپ و نشر چندین کتاب عربی ازجمله مقامات حریری، تاریخ ابوالفداء و معلقات سبع همت گماشت و تاریخ ابوالفداء را بزبان لاتینی برگرداند. رایسکه تاریخ کاملی درباره تازیان نوشت و نیز از آثار قدیم یونان و لاتین کتابهای چندی ترجمه و نشر کرد. چون زن وی نیز بزبان و ادبیات یونان قدیم و لاتین آشنایی کامل داشت در کار ترجمه و نشر شوهر خود یاری و همکاری ارزنده کرد، و پس از مرگ وی برخی از آثار او را که ناتمام مانده بود به اتمام رساند. رایسکه بسال 1774 میلادی درگذشت. (از وبستر) (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به دائره المعارف بریتانیکا و تاریخ کرد ص 92 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شایسته
تصویر شایسته
(دخترانه)
سزاوار، لایق، سزاوار، لایق و درخور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بریسکه
تصویر بریسکه
(پسرانه)
نگارش کردی: بریسکه، بروسکه، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پایسته
تصویر پایسته
پاینده، پایدار، برقرار، پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
اتاقکی چرخ دار برای حمل مسافر که توسط یک یا چند اسب کشیده می شود، وسیلۀ نقلیۀ کوچک چرخ دار برای حمل نوزادان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
درخور، سزاوار، لایق، اندرخور، شایگان، ارزانی، بابت، خورا، خورند، سازوار، شایان، صالح، فراخور، فرزام، محقوق، مستحقّ، مناسب، باب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایسته
تصویر بایسته
واجب، لازم، ضروری، آنچه لازم و واجب باشد، برای مثال ندارد پدر هیچ بایسته تر / ز فرزند شایسته شایسته تر (نظامی۵ - ۷۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
میل کرده، قصد کرده آهنگ کرده، نافرمانی کرده سرپیچیده، متمایل منحرف: و جوزا و حوت گرایسته بر پهلو همی بر آیند
فرهنگ لغت هوشیار
یک نوع وسیله نقلیه روپوشنده که دارای چهار چرخ است و بوسیله دو اسب یا بیشتر حرکت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایانه
تصویر رایانه
ماشین هوشمند، کامپیوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
لایق، سزاوار، زیبنده، خلیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسسیه
تصویر راسسیه
مونث راسی: بند گوش ریسمانی که پشت گوش ستور می نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایسته
تصویر پایسته
پاینده دایم باقی، پیوسته منسجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایسته
تصویر بایسته
واجب لازم ضرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
((یِ تِ))
سزاوار، محترم
فرهنگ فارسی معین
((لِ کِ))
اتاقکی که دارای چهار چرخ می باشد و به وسیله یک اسب یا بیشتر حرکت می کند، چهارچرخه ای که برای حمل و نقل کودک شیرخواره به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایانه
تصویر رایانه
((نِ))
دستگاه الکترونیکی که دارای حافظه ای با ظرفیت زیاد و امکانات پردازش بسیار سریع اطلاعات است، رایانه (واژه فرهنگستان)، کامپیوتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایسته
تصویر پایسته
((یِ تِ))
پاینده، دایم، باقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بایسته
تصویر بایسته
((یِ تِ))
واجب، لازم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایانه
تصویر رایانه
کامپیوتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بایسته
تصویر بایسته
لازم، ضروری، ملزم، واجب، شرط، لازم الاجرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
با لیاقت، مستحب، جایز، صالح، لایق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
Deservedly, Welldeserved, Worthy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
justement, bien mérité, digne
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
meritatamente, ben meritato, degno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
योग्य रूप से , योग्य , योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
terecht, welverdiend, waardig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
justamente, bien merecido, digno
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
zasłużenie, zasłużony, godny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
merecidamente, bem merecido, digno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
应得地 , 应得的 , 值得的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
заслужено , заслужений , гідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
verdientermaßen, wohlverdient, würdig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
заслуженно , заслуженный , достойный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شایسته
تصویر شایسته
dengan pantas, pantas diterima, layak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی