جدول جو
جدول جو

معنی راکان - جستجوی لغت در جدول جو

راکان
نام محلی در کنار راه قزوین و همدان میان داکان و سیف آباد، در 197هزارگزی تهران، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
راکان
شاعر فرانسوی که در اوبینه راکان در سال 1589 میلادی متولد شد و در 1670 میلادی درگذشت، او نویسندۀ کتاب برژری ها می باشد که تحت تأثیر ادبیات ایتالیایی نوشته شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاکان
تصویر چاکان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی لاهیجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رایان
تصویر رایان
(دخترانه)
نام کوهی در حجاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامان
تصویر رامان
(پسرانه)
نام وزیر کیقباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راژان
تصویر راژان
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی ارومیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رازان
تصویر رازان
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی خرم آباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریکان
تصویر ریکان
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی جهرم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماکان
تصویر ماکان
(پسرانه)
نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارکان
تصویر ارکان
رکن، اصول، مبانی، افراد مهم، بزرگان
ارکان اربعه: مجموع عناصر اربعه شامل آب، باد، خاک و آتش
ارکان حرب: در علوم نظامی ستاد ارتش
ارکان دولت: بزرگان و سران دولت، رجال دولت، وزرا و امرا
ارکان نماز: در فقه تکبیره الاحرام، قیام، رکوع و سجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمکان
تصویر رمکان
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رم، روم، رومه، رنب، رنبه
فرهنگ فارسی عمید
میوه خوردنی شبیه به زیتون که درخت آنرا پاکانیه گویند و آن درختی بزرگ است از فصیلۀ ژوکلانداسه که در نقاط خنک و مرطوب مشرق اتازونی روید
لغت نامه دهخدا
وصف حالیه، در حال راندن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رانین فارسی که بمعنی شلوار است، (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
نام شهری است در خطۀ راجپوتانا واقع در حوزۀ جونپور و 126هزارگزی شمال شرقی آن، رایان دارای قلعه ای بسیار بلند و باشکوه میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی)
دهی است بناحیۀ اعلم، (منتهی الارب)، قریه ای است از قراء ناحیۀ اعلم همدان، (از معجم البلدان)
کوهی است به حجاز، (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جابربن رالان سنبسی شاعری است از بنوسنبس، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
قریه ای است در شش فرسنگ و نیمی جنوب شهر خفر. (از فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان گرگان بخش خفر شهرستان جهرم. واقع در 18هزارگزی جنوب باختری باب انار و 3هزارگزی شمال راه عمومی سیمکان به خفر. محلی است کوهستانی و گرمسیر، و سکنۀ آن 79 تن میباشد. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و برنج و خرما و مرکبات است. پیشۀ مردم کشاورزی و باغبانی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
نام ناحیه ای است از بلاد فرس در اهواز، (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است که در بارۀ آن گفته اند: أو مااقام مکانه رالان، (از معجم البلدان ج 3)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا، بخش رودسر (شهرستان لاهیجان) که در 56 هزارگزی جنوب رودسر واقع است و 33 تن سکنه دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در ممالک متحدۀ امریکا، در ایالت آیووا که در رود سوآن از شعب شط میسی سی پی می ریزد، این رودخانه از میان سبزه زارها و چمنگاهها میگذرد و طول بستر آن 190 میل است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) (وبستر جغرافیایی)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان نرجه و راکان (رکان) و در 196هزارگزی تهران، تلفظ اصلی و معمولی دکان است، رجوع به دکان شود
لغت نامه دهخدا
دهی است بحجاز یا وادیی است، (منتهی الارب) (ازتاج العروس)
لغت نامه دهخدا
پر خاک تر در اصطلاح بنایان: گل و گچ را خاکان تر بساز، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آبی است در اجاء، یکی از دو کوه طیی ٔ، بنی سنبس را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ رکن. مبانی. پایه ها:
بحکم تجربت احکام رایش
همه ارکان ملک شهریار است.
مسعودسعد.
چه آستان که چون کعبه بخاکپای رکبان آن تمسّک سزا و بموافقت و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453).
لغت نامه دهخدا
(اَرْ رَ)
ولایتی است از برمۀ انگلیس و آن از جانب شرقی، از خلیج بنگال بین 16 و 22 درجه و 30 دقیقۀ عرض شمالی و بین 92 و 94 درجۀ طول شرقی امتداد دارد و در مشرق آن بلاد برمه قرار دارند که سلسلۀ جبالی آن ها را جدا کرده است. مساحت سطح آن 23529 میل مربع است و دارای کوههای بسیار و اودیه و دشتهای پرنعمت است و باران آن حتی در فصول حارّه، یعنی تشرین ثانی و دو کانون، بسیار است و خاک این ولایت بسیار حاصلخیز است ولی مردم آن توجهی بزراعت ندارند و محصولات آن چوب و زغال و نفت و نمک و تنباکو و پوست و زیتون و پنبه و زاج و شاخ و عاج و معادن و میوه است و همه محصولات خط سرطان در آنجا بدست آید و با وجود این شهرهای مهم آن اندک است و پلنگ و فیل بسیار دارد و هوای آن نیکو نیست و برای صحت مضر است و نهرهای بسیار از آن گذرد که اعظم آنها نهر موسوم به ارکان است و قسمت غالب آن قابل کشتی رانی در بعض جهات است و در سواحل وی عدّه ای جزایر است که در آنها بعضی آتشفشانها دیده میشود. نصف سکنۀآن موغان اند که اهالی اصلی آنجا را تشکیل دهند و مذهب ایشان بودایی است و از هیئت ایشان برمی آید که اصل آنان از چین است و رنگ و هیئت ایشان مانند عبید نیست با آنکه در اقلیم حارّه زیست کنند و زبان ایشان یک صوتی است و تعلیم در میان آنان بسیار رواج دارد و اندکی امّی باشند و زی ّ زنان ایشان زی ّ زنان چینی است و از عادات آنان رهن دادن زنان و فرزندان است بهنگام وام گرفتن و چون وام بگزارند ایشان را بازستانند واین بلاد در قدیم مستقل بود و مغول و بغوان بارها باایشان جنگیدند و اهالی برمه به سال 1198 هجری قمری آنجا را فتح کردند و انگلیسیان 1240 هجری قمری آنجا را ازایشان خریدند و تا کنون در دست آنانست. عدد اهالی آن قریب 500 هزار است. (ضمیمۀ معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد و 18 هزارگزی باختر راه شوسۀ کرمان به بندرعباس در جلگه واقع است، ناحیه ایست گرمسیر و دارای 97 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن خرما و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
از نواحی دارابجرد بوده است که در فارسنامۀ ابن البلخی (ص 131) چنین توصیف شده است: حسو و دراکان و مص و رستاق الرستاق، این جمله از نواحی دارابجرد است و هوای آن گرمسیر است و درختان خرما باشد و آب روان و دیگر میوه ها باشد. و تنگ رنبه اندرین نواحی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماکان
تصویر ماکان
آنچه بوده، آنچه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راذان
تصویر راذان
پارسی تازی گشته روزان نام جایی است در اسپهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکان
تصویر ارکان
جمع رکن، مبانی، پایه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکان
تصویر ارکان
جمع رکن، پایه ها، در نماز، تکبیره الاحرام، قیام، رکوع و سجود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمکان
تصویر رمکان
((رَ مْ))
موی زهار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارکان
تصویر ارکان
پایه ها
فرهنگ واژه فارسی سره