جدول جو
جدول جو

معنی راپون - جستجوی لغت در جدول جو

راپون
تنکه ی مخصوص کار در مزارع برنج
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عنصر بی رنگ گازی که از تجزبۀ رادیوم به دست می آید و در پرتودرمانی برای درمان سرطان به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
گیاهی از تیره پلیگوناسه قسمت قابل مصرف ریزوم و ریشه. مادۀ مؤثره راپونتی سین اسیدگریز وفانیک. (کارآموزی داروسازی ص 180)
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در ممالک متحدۀ امریکا، در ایالت آیووا که در رود سوآن از شعب شط میسی سی پی می ریزد، این رودخانه از میان سبزه زارها و چمنگاهها میگذرد و طول بستر آن 190 میل است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) (وبستر جغرافیایی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
آلکساندر نقاش دورنماساز فرانسه در 1840 میلادی در نوروا لوبورگ متولد شد و در 1889 در پاریس فوت کرد. (لاروس فرانسه)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
نام ناحیه ای است در کشور ایتالیا و حدود آن بشرح زیر است: از سوی شمال به ’فراره’ و از سوی جنوب به استانهای ’فلوانسا’ و ’گورلی’ و از سوی خاور به دریای آدریاتیک و از باختر به ’پولونی’ محدود است. مساحت آن 2134میلیون گز مربع میباشد مرکز راون نیز همین نام دارد. این ناحیه به سه حوزه (شهرستان) تقسیم شده که جمعاً شامل 21 بخش است. محصولات عمده آن ابریشم و حبوب مختلف و روغن زیتون و شراب و غیره میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
نگهبانان و نگهداران و نگهدارندگان، (شمس اللغات)، شبانان، (شمس اللغات)، مراعات کنندگان، (شمس اللغات)، جمع واژۀ راعی، رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
شکل اولیۀ اسفنجهای سیلیسی. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 336 شود
لغت نامه دهخدا
راوند، ریوند، بیونانی اسم راوند است، (مخزن الادویه)، رجوع به راوند و ریوند شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ راوی، بمعنی روایت کننده، (از اقرب الموارد)، راویان، روایت کنندگان، نقل کنندگان حدیث، رجوع به راوی در همین لغت نامه بمعانی مختلف شود
لغت نامه دهخدا
کوهی در سراندیب که آدم ابوالبشر بر آن فرود آمد، (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، نام کوهی بجزیره سراندیب که گویند آدم بدانجاهبوط کرد و در آنجا معدن یاقوت است، و حجر راهونی منسوب بدان کوه است، بعضی آنرا رهون و بعضی راهوم ضبط کرده اند، (از یادداشت مؤلف)، بیرونی گوید: راهون مهبط آدم است و گمان میکنم معرب رونک باشد، در تقویت مهبط بودن آنجا گفته شده است که: گیاهانی در آنجا میرویند و پس از رویش کمی بالا میروند و دوباره سرشان را بسوی زمین پایین می آورند و مجدداً سر برمیکشند و بصورت گردن شتر درمی آیند واین جریان زاییدۀ سجده ای است که فرشتگان در این زمین به آدم کردند، ولی صاحبان نظریۀ اخیر نمیدانند که فرودگاه حضرت آدم غیر از سجده گاه اوست، (از التفهیم ص 43 و 44)، و رجوع به ص 88 همان کتاب شود، صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: و آدم چون از جهان بیرون رفت شیث او را بکوه سراندیب بگور کرد، همانجا که از بهشت بر آن افتاد، و آن را راهون گویند و حد آن هشتادفرسنگ است اندر هشتاد فرسنگ، (مجمل التواریخ و القصص ص 432)، اما کوهها که از آن دلیل قبله گرفته اند کوه لکام است بشام، و کوه راهون به سرندیب آنک آدم (ع) آنجا فرودآمد و نشان پایش آنجا ظاهر است، (مجمل التواریخ والقصص ص 466)، و رجوع به ص 472 همان کتاب شود
روستاییست در مجاورت منصوره در ساحل سند، (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راون
تصویر راون
فرانسوی آبکند فرکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتون
تصویر راتون
کوته بالا زن لاتینی تازی گشته گورخرس
فرهنگ لغت هوشیار
آروغ
فرهنگ گویش مازندرانی
نان روغنی که به عنوان ره توشه ی مسافرین مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی
روغن یا کره ی داغ شده، روغن
فرهنگ گویش مازندرانی
آروغ
فرهنگ گویش مازندرانی