رایت. علم. (از ناظم الاطباء). علم و بقولی نشانه ای که برای دیدن برپا کنند تا مردم ببینند و گویا اصل رایت است که الف را به همزه بدل کرده اند. (از اقرب الموارد). رجوع به رایت شود. - رایهالاخفاق، علم نیازمندی. (ناظم الاطباء)
رایت. علم. (از ناظم الاطباء). علم و بقولی نشانه ای که برای دیدن برپا کنند تا مردم ببینند و گویا اصل رایت است که الف را به همزه بدل کرده اند. (از اقرب الموارد). رجوع به رایت شود. - رایهالاخفاق، علم نیازمندی. (ناظم الاطباء)
از مشاهیر علمای فرانسه بود. درسال 1483 میلادی در شینون متولد شد و در 1553م. وفات یافت. ابتدا در زمرۀ راهبان بود و سپس این طریقه را ترک گفته و در دانشکدۀ پزشکی مونپلیه بتحصیل طب اشتغال ورزید پس به رم رفت و دوباره در سلک رهبانان درآمد اما در آثار خود راهبان و آیین آنان را استهزاءمیکرد از اینجهت مطالعۀ بعضی از کتابهایش از طرف پاپ منع شد. بعضی از تألیفاتش پس از مرگ آشکار شد
از مشاهیر علمای فرانسه بود. درسال 1483 میلادی در شینون متولد شد و در 1553م. وفات یافت. ابتدا در زمرۀ راهبان بود و سپس این طریقه را ترک گفته و در دانشکدۀ پزشکی مونپلیه بتحصیل طب اشتغال ورزید پس به رم رفت و دوباره در سلک رهبانان درآمد اما در آثار خود راهبان و آیین آنان را استهزاءمیکرد از اینجهت مطالعۀ بعضی از کتابهایش از طرف پاپ منع شد. بعضی از تألیفاتش پس از مرگ آشکار شد
مؤنث رأد. زن جوان نیکو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زن خوبروی از لحاظ تشبیه به شاخۀ تر و تازه. (از المنجد). و رجوع به رأد شود. راده بتسهیل همزه نیز آمده. (از اقرب الموارد)
مؤنث رأد. زن جوان نیکو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زن خوبروی از لحاظ تشبیه به شاخۀ تر و تازه. (از المنجد). و رجوع به رأد شود. راده بتسهیل همزه نیز آمده. (از اقرب الموارد)
پرستیدن و بمعبودیت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حق پرستی. (غیاث اللغات). تعبد. (دهار) (اقرب الموارد). تنسک. (اقرب الموارد). پرستش حق کردن. از کشف اللغات واین لفظ در اکبرنامه بسیار جا واقع شده از آن جمله در این فقره: مولانا عبدالرزاق گیلانی که در حکمت نظر و تأله، بینش فراوان سرمۀ دیده وری او بود... (آنندراج) ، الهیت را بخود بستن. (از اقرب الموارد) ، خدا شدن. (از اقرب الموارد)
پرستیدن و بمعبودیت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حق پرستی. (غیاث اللغات). تعبد. (دهار) (اقرب الموارد). تنسک. (اقرب الموارد). پرستش حق کردن. از کشف اللغات واین لفظ در اکبرنامه بسیار جا واقع شده از آن جمله در این فقره: مولانا عبدالرزاق گیلانی که در حکمت نظر و تأله، بینش فراوان سرمۀ دیده وری او بود... (آنندراج) ، الهیت را بخود بستن. (از اقرب الموارد) ، خدا شدن. (از اقرب الموارد)