جدول جو
جدول جو

معنی راووق - جستجوی لغت در جدول جو

راووق
راوق، ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوک، جام شراب، قدح، شراب زلال و بی درد، زلال
تصویری از راووق
تصویر راووق
فرهنگ فارسی عمید
راووق
راوق، پالونه، (از شرفنامۀ منیری) (دهار) (مهذب الاسماء)، منیری در شرفنامه ذیل ’راوق’ گوید: ’این کلمه عربیست و تلفظ آن راووق است و بمعنی صافی است یعنی آنچه بوسیلۀ آن مایعات را تمیز و صاف کنند’، مصفات، (یادداشت مؤلف)، شراب صافی:
جرعه ای بر روی خوبان لطاف
تا چگونه باشد آن راووق صاف،
مولوی،
و رجوع به راوق شود
لغت نامه دهخدا
راووق
راوق پارسی تازی گشته راوک پالانه کاسه پیاله ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راوق
تصویر راوق
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوک، جام شراب، قدح، کنایه از شراب زلال و بی درد، کنایه از زلال
فرهنگ فارسی عمید
جمع واژۀ راوی، بمعنی روایت کننده، (از اقرب الموارد)، راویان، روایت کنندگان، نقل کنندگان حدیث، رجوع به راوی در همین لغت نامه بمعانی مختلف شود
لغت نامه دهخدا
نام جیوه است به اصطلاح اکسیریان و بعربی زیبق گویند، (برهان قاطع)، و آن را آبک، آبق، ابوالارواح، اصل الاجساد، ام الاجساد، پرنده، بنده، تیر، نافذ، جوهر، جیوه، حل الذهب، حی الماء، روح، روحانی، رجراج، زاوق، زموم، ژیوه، ستاره، سحاب، نور، سیماب، طیار، عبد، عطارد، عین الحیوان، غبیط، غیان، فرّار، گریزنده، لین و لجلاج نیز گویند، (برهان قاطع، آبک)، سیماب است و تزویق بمعنی آراستن از این کلمه گرفته شده است، زیرا برای تذهیب، سیماب را با طلا مخلوط و داخل در آتش میکرده اند تا سیماب آن بپرد وطلای خالص باقی بماند، سپس بهمین مناسبت هرگونه نقش و نگاری را تزویق خوانده اند، و هم بدین معنی است مثل هو اثقل علی من الزاووق، (اقرب الموارد) (قاموس) (منتهی الارب)، و رجوع به زیبق، جیوه، سیماب، زائوق، آبک و دیگر اسامی آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راوول
تصویر راوول
نیشک دندان افزوده ای که پشت دندان ها برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاووق
تصویر زاووق
جیوه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته راوک روان ناب دلت همره نزهتی باد دائم - کفت همدم باده ای باد راوک، پالانه، می ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاووق
تصویر زاووق
جیوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راوق
تصویر راوق
((وُ))
ظرفی که در آن شراب را صاف کنند، صاف، لطیف، شراب صاف و بی درد، راوک
فرهنگ فارسی معین