راوق، پالونه، (از شرفنامۀ منیری) (دهار) (مهذب الاسماء)، منیری در شرفنامه ذیل ’راوق’ گوید: ’این کلمه عربیست و تلفظ آن راووق است و بمعنی صافی است یعنی آنچه بوسیلۀ آن مایعات را تمیز و صاف کنند’، مصفات، (یادداشت مؤلف)، شراب صافی: جرعه ای بر روی خوبان لطاف تا چگونه باشد آن راووق صاف، مولوی، و رجوع به راوق شود
راوق، پالونه، (از شرفنامۀ منیری) (دهار) (مهذب الاسماء)، منیری در شرفنامه ذیل ’راوق’ گوید: ’این کلمه عربیست و تلفظ آن راووق است و بمعنی صافی است یعنی آنچه بوسیلۀ آن مایعات را تمیز و صاف کنند’، مِصفات، (یادداشت مؤلف)، شراب صافی: جرعه ای بر روی خوبان لطاف تا چگونه باشد آن راووق صاف، مولوی، و رجوع به راوق شود
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوک، جام شراب، قدح، کنایه از شراب زلال و بی درد، کنایه از زلال
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاوَن، پالایه، پالوانه، تُرُشی پالا، راوک، جام شراب، قدح، کنایه از شراب زلال و بی دُرد، کنایه از زلال
نام جیوه است به اصطلاح اکسیریان و بعربی زیبق گویند، (برهان قاطع)، و آن را آبک، آبق، ابوالارواح، اصل الاجساد، ام الاجساد، پرنده، بنده، تیر، نافذ، جوهر، جیوه، حل الذهب، حی الماء، روح، روحانی، رجراج، زاوق، زموم، ژیوه، ستاره، سحاب، نور، سیماب، طیار، عبد، عطارد، عین الحیوان، غبیط، غیان، فرّار، گریزنده، لین و لجلاج نیز گویند، (برهان قاطع، آبک)، سیماب است و تزویق بمعنی آراستن از این کلمه گرفته شده است، زیرا برای تذهیب، سیماب را با طلا مخلوط و داخل در آتش میکرده اند تا سیماب آن بپرد وطلای خالص باقی بماند، سپس بهمین مناسبت هرگونه نقش و نگاری را تزویق خوانده اند، و هم بدین معنی است مثل هو اثقل علی من الزاووق، (اقرب الموارد) (قاموس) (منتهی الارب)، و رجوع به زیبق، جیوه، سیماب، زائوق، آبک و دیگر اسامی آن شود
نام جیوه است به اصطلاح اکسیریان و بعربی زیبق گویند، (برهان قاطع)، و آن را آبک، آبق، ابوالارواح، اصل الاجساد، ام الاجساد، پرنده، بنده، تیر، نافذ، جوهر، جیوه، حل الذهب، حی الماء، روح، روحانی، رجراج، زاوق، زموم، ژیوه، ستاره، سحاب، نور، سیماب، طیار، عبد، عطارد، عین الحیوان، غبیط، غیان، فرّار، گریزنده، لین و لجلاج نیز گویند، (برهان قاطع، آبک)، سیماب است و تزویق بمعنی آراستن از این کلمه گرفته شده است، زیرا برای تذهیب، سیماب را با طلا مخلوط و داخل در آتش میکرده اند تا سیماب آن بپرد وطلای خالص باقی بماند، سپس بهمین مناسبت هرگونه نقش و نگاری را تزویق خوانده اند، و هم بدین معنی است مثل هو اثقل علی من الزاووق، (اقرب الموارد) (قاموس) (منتهی الارب)، و رجوع به زیبق، جیوه، سیماب، زائوق، آبک و دیگر اسامی آن شود
پارسی تازی گشته راوک روان ناب دلت همره نزهتی باد دائم - کفت همدم باده ای باد راوک، پالانه، می ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری
پارسی تازی گشته راوک روان ناب دلت همره نزهتی باد دائم - کفت همدم باده ای باد راوک، پالانه، می ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری