جدول جو
جدول جو

معنی راو - جستجوی لغت در جدول جو

راو
رای، (از رشیدی)، رجوع به رای و را و باده شود
لغت نامه دهخدا
راو
(وِنْ)
راوی. اعلال شدۀراوی و اسم فاعل از ریشه ’روی’. روایت کننده. ج، راوون و رواه. (از اقرب الموارد). رجوع به راوی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راوک
تصویر راوک
(دخترانه)
راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راوش
تصویر راوش
(دخترانه)
مصحف زاوش، نام ستاره مشتری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راوی
تصویر راوی
راوی (Narrator) فیلم به شخص یا صدایی اشاره دارد که در فیلم ها و مستند ها برای تعریف داستان و رویدادهای اتفاقی که در صحنه ها اتفاق می افتد، استفاده می شود. او یک نقش حیاتی دارد که اطلاعات مهم، توضیحات، و در برخی موارد، نظرات و تحلیل های خود را به تصویر برده و به تماشاگران منتقل می کند.
نقش ویژه هایی که راوی فیلم می تواند ایفا کند:
1. توضیحات دیداری : راوی می تواند به تماشاگران توضیح دهد که اتفاقاتی چگونه رخ داده است، مثلاً مکان یا زمان صحنه ای خاص.
2. توضیحات داخلی شخصیت : او می تواند از دیدگاه شخصیت ها برخی اطلاعات ارائه دهد، مثلاً احساسات، افکار، و تصمیمات آنها را بیان کند.
3. پیش بینی رخدادها : راوی ممکن است به تماشاگران نشان دهد که چه چیزی در آینده قرار است بیافتد یا برای اینکه جلویی مانده ایم.
4. تحلیل و نظرات : او ممکن است به تحلیل ها، تفسیرها، یا حتی نظرات شخصی خود بپردازد که برای درک عمیق تر داستان یا تأثیرگذاری بهتر در تماشاگران مفید است.
5. جلوه های ویژه : در برخی موارد، راوی می تواند جلوه های ویژه ای از جمله خاطرات، سکانس های خاص، یا حتی تصاویر نشان دهد که ممکن است از طریق دیگر شخصیت ها نمایش داده نشوند.
نمونه های معروف از راوی فیلم:
- مستندات : در مستند ها، راوی معمولاً نقش گوینده و توضیح دهنده داستان را بازی می کند، و تمام اطلاعات و تحلیل ها را برای تماشاگران ارائه می دهد.
- فیلم های داستانی : در فیلم هایی که دارای روایت داخلی هستند، راوی ممکن است اطلاعات اضافی ارائه دهد که توسط شخصیت ها نمایش داده نمی شود، یا احساسات و تفسیرهای خود را از رویدادها بیان کند.
- مستندات طبیعت : در فیلم های مستند طبیعت، راوی می تواند جزئیاتی را در مورد حیات وحش، مناظر طبیعی، و رفتارهای حیوانات بیان کند که توسط دوربین ثبت شده اند.
نتیجه گیری:
راوی فیلم نقشی اساسی در ارتقای تجربه ی تماشاگران از فیلم ایفا می کند، او با نحوه ی روایت، توضیح، و تفسیر خود می تواند تأثیر زیادی بر تجربه ی تماشاگران داشته باشد و به داستان عمق و توجه بیشتری بدهد.
صدایی که در فیلم های مستند یا داستانی روی فیلم شنیده می شود و چیزی را روایت می کند. در فیلم های مستند، راوی معمولا فرد بی طرف و مطلعی است که اطلاعات تکمیلی را به تصویر می افزاید. در فیلم های داستانی او خودش معمولا درگیر قصه و ماجرای فیلم است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از راود
تصویر راود
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راوک
تصویر راوک
زلال، ویژگی آب صاف و گوارا، شیرین و خوشگوار، آب صاف و گوارا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راوی
تصویر راوی
کسی که خبر، حدیث یا حکایتی از دیگری روایت می کند، نقل کنندۀ سخن و خبر از کسی، روایت کننده، بازگویندۀ شعر و سخن از کسی، کسی که قصیدۀ شاعری را با لحن خوش در محفلی می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راوق
تصویر راوق
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوک، جام شراب، قدح، کنایه از شراب زلال و بی درد، کنایه از زلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راوغ
تصویر راوغ
فریبنده و حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راود
تصویر راود
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راوت
تصویر راوت
بهادر و مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راوک
تصویر راوک
شراب صاف و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راون
تصویر راون
فرانسوی آبکند فرکند
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبان اسبان، آب آورنده، نقل کننده سخن، بازگوینده سخن از کسی، روایت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته راوک روان ناب دلت همره نزهتی باد دائم - کفت همدم باده ای باد راوک، پالانه، می ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راوق
تصویر راوق
((وُ))
ظرفی که در آن شراب را صاف کنند، صاف، لطیف، شراب صاف و بی درد، راوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راود
تصویر راود
((وَ))
سبزه زار، چراگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راوی
تصویر راوی
روایت کننده، جمع روات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راوک
تصویر راوک
((وَ))
ظرفی که در آن شراب را صاف کنند، صاف، لطیف، شراب صاف و بی درد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راوی
تصویر راوی
باز گوینده ، گوینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راوی
تصویر راوی
Narrator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راوی
تصویر راوی
narrateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راوی
تصویر راوی
рассказчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راوی
تصویر راوی
Erzähler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راوی
تصویر راوی
оповідач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راوی
تصویر راوی
narrator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راوی
تصویر راوی
叙述者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راوی
تصویر راوی
narrador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راوی
تصویر راوی
narratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راوی
تصویر راوی
narrador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راوی
تصویر راوی
verteller
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راوی
تصویر راوی
कथाकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راوی
تصویر راوی
narator
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راوی
تصویر راوی
מספר
دیکشنری فارسی به عبری