- رانگی (نَ)
رانکی. پاردم. (آنندراج) :
وسمه بر ابرو چو کشیدی شلف (زن بدکاره)
رانگی اشتر خورده علف.
؟ (ازآنندراج).
و رجوع به رانکی شود
وسمه بر ابرو چو کشیدی شلف (زن بدکاره)
رانگی اشتر خورده علف.
؟ (ازآنندراج).
و رجوع به رانکی شود
