جدول جو
جدول جو

معنی رانوناء - جستجوی لغت در جدول جو

رانوناء
رانونا، رانون، نام وادیی است در مدینه، (از معجم البلدان ج 4)، وادیی است و سیل آن بوادی بطحان میریزد و آن را رانون نیز گویند، (منتهی الارب)، و رجوع به رانون و رانونا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامونا
تصویر رامونا
(دخترانه)
نگهبان عاقل، لاتین نگهبان عاقل
فرهنگ نامهای ایرانی
وادیی است میان مدینه و قبا، (منتهی الارب)، وادیی است که میان سد عبداﷲ عثمانی و سدنا و الحرهقرار دارد و به بطحان در دار بنی زریق متصل است، چاه ذروان که در آن سحری برای حضرت رسول دفن گردید در این وادی قرار دارد، (ازتاج العروس در مادۀ رن ّ)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
یا راونه نام شهری است زیبا و آباد در استان اوهویو از ایالات متحدۀ امریکا واقع در 207هزارگزی شمال خاوری ’کولومبوس’. این شهر دارای کارخانه های بسیار و تجارت حبوب و روغن و غیره میباشد. جمعیت آن برطبق آمار سال 1950م. 9857 تن است. این شهر بسال 1852م. بنا شد و در سال 1912م. بصورت یک شهر درآمد. (از قاموس الاعلام ترکی) (دائره المعارف بریتانیکا)
لغت نامه دهخدا
(اَنْ)
ج نوء، منزل های ماه. (مهذب الاسماء). ستارۀ مایل بغروب یا آن طالع است و آن منزلی است قمر را از منازل بیست وهشت. (آنندراج). مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن. (منتهی الارب) : و توالت الانواء فیها (فی مرسی جزیره خالطه) و نحن ننتظر فرجاً من اﷲ تعالی. (ابن جبیر). منازل را انوائی است که علماء درآن اختلاف دارند و ما در اینجا ملخص آنچه را که ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی در کتاب خود درباره انواء آورده است ذکر میکنیم: سال را چهار جزء است و هر جزء آنرا هفت نوء بود و هر نوء را سیزده روز است مگر نوء جبهه که چهارده روز است (در آن یک روز زیاد شده تا سال سیصدوشصت وپنج روز کامل گردد) و آن مقداری است که خورشید در آن بروج دوازده گانه فلک را می پیماید. برای هر برجی دو منزله و یک سوم منزله است و هرگاه که آفتاب بمنزلی از این منازل فرود آید برج را بپوشاندچه آفتاب سی درجه را میپوشاند 15 درجه از پس آن و مانند آن از پیش آن و هرگاه از آن منزل منتقل شود آشکار گردد. پس اگر اتفاق افتد که طلوع کند منزلی از این منازل به صبحگاهان و غروب کند رقیب آن پس آن نوء بود و این جز یک بار در سال برای هیچ منزلی از منازل آفتاب اتفاق نیفتد و نوء مأخوذ است از ناء ینوء به معنی سنگین بار برخاستن. رجوع به التفهیم و بلوغ الارب ص 228 و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
افکندن هستۀ خرما از دهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دانه های خرما انداختن از دهان. (آنندراج). هسته بیوکندن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
مصحف رانونا بدو نون میباشد، وادیی است میان مدینه و قبا، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ)
کأس رنوناه، علی فعلعله، کاسه ای که پیوسته بر شرب باشد. ج، رنونیات. (منتهی الارب) (آنندراج). الکأس الدائمه علی الشرب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ هَْ وِ)
جمع واژۀ هیّن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به هین شود، قافیه های غریب در شعر. قافیۀ غیر مشهوره. (آنندراج) (منتهی الارب) ، بلا و سختی که ذکر آن همیشه باقی ماند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
خمیده و کج گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خمیده و گوژپشت شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). انعطاف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). خمیده شدن. کج گردیدن. چفته شدن. (فرهنگ فارسی معین). دوتا شدن. (یادداشت مؤلف). یقال: حناالعود حنواً فانحنی. (ناظم الاطباء) ، پاره پاره شدن میوه ها. (از منتهی الارب) (آنندراج). شکسته شدن میوه ها. (از اقرب الموارد). انخضدت الثمار، پاره پاره گشت میوه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گشتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انثنای چیزی، انعطاف آن. (ازاقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانونا
تصویر قانونا
داتیها آیینی طبق قانون مطابق قاعده: این امر قانونا انجام شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواء
تصویر انواء
جمع نوء، سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انثناء
تصویر انثناء
((اِ ثِ))
دو تا شدن، دو تایی شدن، واگردیدن، باز گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انحناء
تصویر انحناء
((اِ حِ))
خم شدن، کج گردیدن، خمیدگی، کجی، خمیدگی خط
فرهنگ فارسی معین
رسماً، شرعاً، عرفاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نان روغنی که به عنوان ره توشه ی مسافرین مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی