جدول جو
جدول جو

معنی رامهرمزی - جستجوی لغت در جدول جو

رامهرمزی
(مِ هَُ مُ)
منسوب است به رام هرمز که یکی از کوره های اهواز است. و گویند سلمان فارسی از آنجاست. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
رامهرمزی
(مِ هَُ مُ)
ابومحمد حسن بن عبدالرحمان بن خلاد قاضی خوزستان که از احمد بن حمادبن سفیان روایت دارد و تا سال 370 هجری قمری زنده بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به ابن خلاد رامهرمزی در همین لغت نامه شود
مزدک بن شهریار ناخدای رامهرمزی، صاحب کتاب ’عجائب الهند’ که در اوایل سدۀ چهارم هجری قمری تألیف یافته و بسال 1886 میلادی در چاپخانه لیدن با ترجمه فرانسه چاپ شده است. رجوع به مزدیسنا، ذیل ص 434 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ هَُ مُ)
نام شهری است از بناهای هرمز پادشاه در اهواز در حوالی شوشتر و آن را تخفیف داده رامز گویند و منسوب بدانجا را رامزی و رامی گویند همانا ابریق در آنجا نیکومیساخته اند. (از آنندراج) (انجمن آرا). شهری در خوزستان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (برهان). شهری است از مضافات خوزستان میانۀ شوشتر و بهبهان و چون هرمز پادشاه وقت را آشفتگی در دماغ پدید آمد او را از مقر سلطنتی خود استخر بآن شهر آوردند و در آنجا شفا یافت آنجا را رام هرمز گفتند. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی متعلق بکتاب خانه مؤلف). نام شهری است ازاهواز و آنرا در قدیم سمنگان میگفته اند. (از شعوری ج 2 ورق 6) (از فرهنگ جهانگیری). رام در فارسی بمعنی مراد است. شهر معروفیست در نواحی خوزستان، در میان مردم به رامز مشهور شده که مختصرش کرده اند. (از معجم البلدان ج 4). رامهرمز بین بهبهان و شوشتر واقع شده، در قدیم بسیار آباد بوده ولی اکنون به اهمیت سابق خودنمیباشد و عنوان قصبه دارد. شاخه ای از رود خانه جراحی آنرا مشروب میسازد. از شوشتر تا رامهرمز 96هزار گز است و عبور و مرور از این راه کم است. ماشین ها از محل مزبور به اهواز آمده و از آنجا بشوشتر میروند. رامهرمز دارای 8 بلوک و 150 قریه است. (از جغرافیای غرب ایران ص 91). در فرهنگ جغرافیایی چنین آمده: قصبۀمرکز بخش رام هرمز شهرستان اهواز است طول جغرافیایی آن 49 درجه و 37 دقیقه و عرض جغرافیایی آن 31 درجه و16 دقیقه و 30 ثانیه میباشد. این قصبه در 150هزارگزی جنوب خاوری اهواز، سرراه اتومبیل هفت گل به خلف آبادواقعست. هوای آن گرمسیر مالاریایی و سکنۀ آن 7000 تن میباشد. آب قصبه از رود خانه رام هرمز تأمین میشودو محصول عمده آن غلات، مرکبات و سبزی است. پیشۀ مردم آن کشاورزی است و کارهای دستی آنان عبا و جاجیم بافی و دباغی است. این قصبه دارای معدن نفت و گچ است و سه دبستان دارد. آبادی معروف به جوی آسیاب که متصل بدان میباشد جزء رام هرمز منظور گردیده است. ادارات دولتی رامهرمز عبارت است از: بخشداری، دارایی، بهداری، پست و تلگراف، بانک ملی، ثبت اسناد، آمار و ثبت احوال، شهربانی، فرهنگ و ژاندارمری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 64 و کامل ابن اثیر ج 2 ص 269 و المعرب جوالیقی ص 23 و 35 و الوزراء و الکتاب ص 41 و عقدالفرید ج 2 ص 229 و ایران باستان ج 2 ص 1413 و تاریخ عصرحافظ ج 1 ص 426 و 437 و مجمل التواریخ و القصص ص 62 و 63 و 66 و 242 و 402 و حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 165 و فهرست جغرافیای غرب ایران و تاریخ سیستان ص 75 و 228 و 240 و درهالغواص حریری و تاریخ صنایع ایران شود
نام طاق نصرتی در خرابه هایی از عهد ساسانیان که در سینۀ کوه درخوزستان باقی است. (از جغرافیای غرب ایران ص 227)
لغت نامه دهخدا
(مِ هَُ)
رامهرمز. در تاریخ سیستان (ص 228) این کلمه بهمین صورت بجای رامهرمز آمده است و اگر اشتباه نساخ نباشد صورتیست از نام آن شهر. رجوع به رامهرمز شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ خَلْ لا دِ مِ هَُ مُ)
ابومحمد حسن بن عبدالرحمن خلاد. قاضی ایرانی از مردم رامهرمز. ابن الندیم گوید ابن سوار کاتب بمن گفت که ابومحمد شاعر و از روات حدیث است. و از کتب اوست: کتاب ربیع المتیم فی اخبار العشاق. کتاب العلل فی مختار الاخبار. کتاب امثال النبی صلی الله علیه وسلم. کتاب امام التنزیل فی القرآن. کتاب النوادر و الشوارد. کتاب ادب الناطق. کتاب الرثاء و التعازی. کتاب رسالهالسفر. کتاب الشیب و الشباب. کتاب ادب الموائد. کتاب المناهل و الاعطان و الحنین الی الاوطان. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ هَُ مُ)
ابن عبدالرحمان بن خلاد فارسی حافظ، مکنی به ابومحمد. درگذشتۀ 360 هجری قمری او راست: ’ادب الموائد’ ’ادب الناطق’، ’امام التنزیل’ وهفده کتاب دیگر. (هدیه العارفین ج 1 صص 270- 271)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی مکنی به ابومحمد از اکابر و اعیان شیعه و وزراء سلطان الدولۀ دیلمی (404- 415) و از جملۀ کتاب و منشیان شیعه معدود است و در سال 412 هجری قمری مقتول گردید. (ریحانه الادب ص 332)
لغت نامه دهخدا
رامهرمزی (شیخ...) ابوعبدالله حسین بن علی بن ابراهیم. کاغذی بصیری را کتابی است در جواب دو مسئلۀ رامهرمزی. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا