- رامق
- حسود، فقیر
معنی رامق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
اطمینان خاطر
روزی دهنده، روزی رسان
بسته کننده، کسیکه رخنه و شکافی را ببندد
پارسی تازی گشته راوک روان ناب دلت همره نزهتی باد دائم - کفت همدم باده ای باد راوک، پالانه، می ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری
تیر انداز، پرتاب کننده
فرانسوی کنف سیام فریز سیامی پنجه مرغ از گیاهان
ماندنی کسی که در یک جای بماند و از آن جدا نشود
شادی و طرب، عیش، سرور، خوشی
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
نیزه دار، صاحب نیزه
پایدام ماده مرغی که پای بندند تا نرینگان بر آن فرود آیند و در دام افتند رامگ
نویسنده، بافنده جامه نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
ناشتا، ناب، پالوده
خالص، پسندیده
کار سودمند
تیراندازنده، کماندار، کمانکش
روزی تنگ بخور و نمیر، دورویی، نگریستن با کینه
تباه بی خیر
آنکه ادارۀ کاری به دست اوست
نویسنده، محرر، محرر کتاب یا نامه
سماک، سماک رامح، نیزه زن، نیزه دار
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوک، جام شراب، قدح، کنایه از شراب زلال و بی درد، کنایه از زلال
رام بودن
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
خالص، صاف، صافی، پسندیده، مطلوب، خوشایند و نیکو، خوش رو
آرامش، آسودگی، فراغ و سکون، سرود و آواز، شادی و عیش و طرب، برای مثال زمین بوسید شیرین کای خداوند / ز رامش سوی دانش کوش یک چند (نظامی۲ - ۳۱۰)
رامش جان: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو کردی «رامش جان» را روانه / ز رامش، جان فدا کردی زمانه (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
رامش جان: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،
چشم مالنده
دوست دارنده، داویازده در بازی نرد (بازی نرد) داوی باشد که بریاده کشند، یکی ازدوره های ملایم موسیقی قدیم