- رامشت
- رامش آرامش، روز چهارم از خمسه مسترقه سال ملکی
معنی رامشت - جستجوی لغت در جدول جو
- رامشت
- رامش، آرامش، آسودگی، فراغ و سکون، سرود و آواز، شادی و عیش و طرب،
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در مشت، میان مشت
فراموش، برای مثال زبانش کرد پاسخ را فرامشت / نهاد از عاجزی بر دیده انگشت (نظامی۲ - ۲۱۵)
نوازنده و خواننده رامشگر
شادمان، خوشحال، نوازنده و خواننده، رامشگر
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
اطمینان خاطر
شادی و طرب، عیش، سرور، خوشی
آرامش، آسودگی، فراغ و سکون، سرود و آواز، شادی و عیش و طرب، برای مثال زمین بوسید شیرین کای خداوند / ز رامش سوی دانش کوش یک چند (نظامی۲ - ۳۱۰)
رامش جان: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو کردی «رامش جان» را روانه / ز رامش، جان فدا کردی زمانه (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
رامش جان: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
عمل و حالت فراموشکار نسیان فراموشی
آنکه فراموشی عادت دارد فرامشتکار کم حافظه
آنکه فراموشی عادت دارد فرامشتکار کم حافظه
از یاد بردن از یاد دادن مقابل بیاد آوردن