جدول جو
جدول جو

معنی رامرانی - جستجوی لغت در جدول جو

رامرانی
ابوجعفر محمد بن جعفر بن ابراهیم بن عیسی رامرانی، فقیه اخباری بود و اخبار بسیار بدو منسوب است، برای بدست آوردن احادیث و اخباربعراق و شام و مصر و حجاز سفر گزید و از حسن بن سفیان و ابوجعفر طبری و دیگران روایت کرد و حاکم ابوعبداﷲ از وی روایت دارد، او بسال 360 هجری قمری در قریۀ رامران درگذشته است، (از لباب فی تهذیب الانساب ج 1)
لغت نامه دهخدا
رامرانی
منسوب است به رامران که از قراء نسای خراسان است، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامرادی
تصویر نامرادی
ناکامی، حرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامرانی
تصویر کامرانی
خوش گذرانی، خوشبختی، کامیابی
فرهنگ فارسی عمید
نوعی شراب پرجوش که از بهترین اقسام انگور می سازند. وجه تسمیۀ آن ایالت شامپانی فرانسه است
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
دهی است از بخش سلسله شهرستان خرم آباد با 180 تن سکنه. آب آن از سراب زز و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای است به یک فرسنگی نسا در خراسان، (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
یکی از شعب ایل طرهان کرد است. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان ص 65)
لغت نامه دهخدا
سعادت و اقبال، نیک بختی و بختیاری و بهره مندی، (ناظم الاطباء)، بمراد بودن:
بنفزایدش کامرانی و گنج
بود شادمان در سرای سپنج،
فردوسی،
ایا بحکم حق از بهر کامرانی تو
بخدمت تو کمر بسته آسمان محکم،
سوزنی،
بیوفتاده ام از پای و کار رفت از دست
ز کامرانی ماندم جدا و ناز و نعیم،
سوزنی،
طاووس کامرانی و ریاض امانی جلوت کند، (سندبادنامه ص 38)،
، خوشی و خرمی و خرسندی و عیش و شادمانی، (ناظم الاطباء) :
تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند، (نوروزنامه)، اسباب کامکاری و کامرانی مهیا شد، (ترجمه تاریخ یمینی ص 258)،
ندارد شوی و دارد کامرانی
بشادی می گذارد زندگانی،
نظامی،
سعادت یار او در کامرانی
مساعد با سعادت زندگانی،
نظامی،
بسی کوشیده یی در کامرانی
بسی دیگر بکام دل برانی،
نظامی،
بشادی پی کامرانی گرفت،
نظامی،
اگر گامی زدم در کامرانی
جوان بودم چنین باشد جوانی،
جهانستانی و لشکرکشی چه مانند است
به کامرانی و درویشی وسبکباری،
سعدی،
، حکمرانی با سعادت و اقبال و با اختیار و با استقلال و فیروزی، (ناظم الاطباء)، غلبه:
دریغ آن سوار و جوانی او
برزم اندرون کامرانی او،
فردوسی،
و عنان کامرانی و زمام جهانداری به ایالت سیاست او تفویض کرده، (کلیله و دمنه)، پادشاهی، (ناظم الاطباء)،
- کامرانی دادن، آرزو برآوردن، نایل کردن، به آرزو رسانیدن:
که یزدان ترا زندگانی دهاد
پس از مرگ او کامرانی دهاد،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارمغانی
تصویر ارمغانی
ارمغان، پرمغان، ره آورد، سوغات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامسانی
تصویر هامسانی
همانندی همسانی: (از هامسانی در حروف عربیت هامسانی در بیان نظم و اعجاز نیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
فرماندهی، حکومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامرانی
تصویر کامرانی
رسیدن بامیال و آرزو های خودکامیابی: (... در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی که مجال و ساوس شیطانی فسیح تر باشد)، نیکبختی، خوشبختی، سعادت، عیاشی، خوشگذر انی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامرادی
تصویر نامرادی
ناکامی بی مرادی حرمان یاس: (بمجالست ومنافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم)، عدم رضایت ناخشنودی، بدبختی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی فرمی نوعی شراب سفید کف دار گرانبها که آن را اصلا در شامپانی (فرانسه) از بهترین اقسام انگور تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
حکومت، فرمانروایی
فرهنگ فارسی معین
نوعی شراب سفید کف دار گران بها که آن را اصلاً در «شامپانی» فرانسه از بهترین اقسام انگور تهیه کنند
فرهنگ فارسی معین
خوشگذرانی، خوشی، عیاشی، کامجویی، کامروایی، کامیابی، سعادت، نیکبختی
متضاد: ناکامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
Governance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
gouvernance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
統治
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
שִׁלְטוֹן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
शासन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
pemerintahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
การปกครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
bestuur
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
управління
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
gobernanza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
governance
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
governança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
治理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
rządy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
Regierungsführung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
управление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حکمرانی
تصویر حکمرانی
지배
دیکشنری فارسی به کره ای