- رامد
- کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
معنی رامد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که از همگنان بالاتر است حایز اولین درجه ممتاز برگزیده
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
سنگ شده
اطمینان خاطر
خاکستری، چشم درد، نیک باریک خاکسترگون خاکستررنگ خاکستری، صاحب رمد کسی که چشم او درد کند با سرخی و آب ریزی چشم درد گرفته
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
تیر انداز، پرتاب کننده
فرانسوی کنف سیام فریز سیامی پنجه مرغ از گیاهان
ماندنی کسی که در یک جای بماند و از آن جدا نشود
حسود، فقیر
شادی و طرب، عیش، سرور، خوشی
نیزه دار، صاحب نیزه
پایدام ماده مرغی که پای بندند تا نرینگان بر آن فرود آیند و در دام افتند رامگ
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
جاسوس
گنجینه دار، خزانه دار
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
یاری کننده، عطا کننده
زندگی خوش و وسیع
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
براه شونده، هدایت یابنده
خاکستر
ناآگاه، خودپسند، بر آمده پستان بر آمده و پر شیر، سراینده سرود گوی، بازی کننده، پیوسته رونده شتر و جز آن
یخ بسته، افسرده
حمد کننده، درود فرستنده، سپاسگزار، ستایشگر، ستاینده
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش