اصلاح چیزی کردن یا اصلاح کردن فرمودن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اصلاح کردن چیزی را و گفته اند، امر به اصلاح کردن باشد. (از اقرب الموارد). اصلاح چیزی کردن فرمودن کسی را. (آنندراج).
اصلاح چیزی کردن یا اصلاح کردن فرمودن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اصلاح کردن چیزی را و گفته اند، امر به اصلاح کردن باشد. (از اقرب الموارد). اصلاح چیزی کردن فرمودن کسی را. (آنندراج).
جمع واژۀ فی ٔ، بمعنی سایۀ زوال که بعد از گشتن آفتاب باشد. و غنیمت و غیره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). سایه ها. اظلال. (یادداشت مؤلف) : و ینبت فی رؤس جبال الشامخه و فی الافیاء. (ابن البیطار ذیل کلمه جنطیان). و رجوع به فی ٔ شود
جَمعِ واژۀ فَی ٔ، بمعنی سایۀ زوال که بعد از گشتن آفتاب باشد. و غنیمت و غیره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). سایه ها. اظلال. (یادداشت مؤلف) : و ینبت فی رؤس جبال الشامخه و فی الافیاء. (ابن البیطار ذیل کلمه جنطیان). و رجوع به فی ٔ شود
زن آراسته و زیب داده چشم. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رأراء. رأراءه. رأراءه. (از اقرب الموارد) ، آنکه ’ر’ را غین تلفظ کند، و متعربۀ بغداد چنین بوده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
زن آراسته و زیب داده چشم. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رأراء. رأراءه. رأراءه. (از اقرب الموارد) ، آنکه ’ر’ را غین تلفظ کند، و متعربۀ بغداد چنین بوده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
حصیر بافته، حصیر، بوریا، (آنندراج)، آنچه از گیاه بافند برای گستردن، حصیری که از نی بافته باشند، بوریا و حصیر بافته، (ناظم الاطباء)، معرب بوریا، رجوع به باری و المعرب جوالیقی ص 46 س 31 شود
حصیر بافته، حصیر، بوریا، (آنندراج)، آنچه از گیاه بافند برای گستردن، حصیری که از نی بافته باشند، بوریا و حصیر بافته، (ناظم الاطباء)، معرب بوریا، رجوع به باری و المعرب جوالیقی ص 46 س 31 شود
که تلفظ ترکی آن رافیه است، نام قصبه ای است در سرحد مصر و سوریه و 18 میلی جنوب باختری غزه که امروزه رفح نامیده میشود، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)، رجوع به رفح در این لغتنامه و ایران باستان ج 3 ص 2106 شود
که تلفظ ترکی آن رافیه است، نام قصبه ای است در سرحد مصر و سوریه و 18 میلی جنوب باختری غزه که امروزه رفح نامیده میشود، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)، رجوع به رَفح در این لغتنامه و ایران باستان ج 3 ص 2106 شود