- رافر
- جهنده رگ جهنده
معنی رافر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صدای فرفر چیزی، بانگ نای ونفیر
گول مرد، جونده لگام اسپ آواز نای و نفیر: ز فرافر سهمگین نفیر سراسیمه شد خیره کش چرخ پیر
بی خدا، خدا نشناس
رگ جهنده
تن آسان مرد، آسان و فراخ زندگی
کار سودمند
درخشنده
زندگی فراخ و خوش
بردارنده، بلند کننده، فرازنده
تارک و مانده، ترک کننده چیزی
یاری کننده، عطا کننده
فحش دهنده
سخت و بسیار مهربان، مهربانی شدید
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
گود کننده، حفر کننده
چرکین
ولگسار، کناره چوز، کناره زهدان
دانه چین: مرغ، دزد، شباویز نگونسار مرغی است که دو پای خود را به شاخه بندد و خود را سرازیر کند
دارای فر و شکوه، باشکوه
پیروزی یابنده، پیروز، ظفریابنده
گیاهی بیابانی شبیه موسیر که پخته و بریان کردۀ آن خورده می شود
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
نفرت دارنده، رمنده، غالب، چیره شونده
ترک کننده، واگذارنده، دور کننده، دوراندازنده
بردارنده، بلند کننده، بالا برنده
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
گود کننده، کنندۀ زمین، جمع حوافر، سم، سنب، سم ستور
آنکه پیرو دین توحیدی نیست، بی دین، بی ایمان، کنایه از ظالم، بی رحم، ناسپاس، کفران کننده
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، معتدٌ به، بی اندازه، غزیر، مفرط، موفّر، جزیل، متوافر، درغیش، موفور، عدیده، خیلی، به غایت، کثیر
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
پیروز پیروزمند ظفر یابنده فیروز
آمرزنده گناه، آمرزنده و پوشنده گناه
ضد مومن، بی دین، بی کتاب، ناگرویده، ناسپاس