- راغیه
- ماده شتر
معنی راغیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خود نما خود آرای زن
بلندی، پشته، فزونی
نقل کننده سخن و خبر از کسی
مونث راقی پیشرفته پیشرو افسونگر مونث راقی: ممالک راقیه، مرد راقی توضیح: در معنی اخیر) ه (برای مبالغه است
مونث راهی کبت (زنبور عسل)
لاتینی تازی گشته کویک افریکایی از گیاهان
مونث راعی: فرمانروا
پسندیده، زندگی که صاحب آن خشنود باشد
استوار ایستا، کوه استوار
زیست فراخ تن آسانی
یاور جوی یاریخواه نیازمند
طاغی، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
نقل کنندۀ سخن و خبر از کسی، راوی
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
مؤنث واژۀ راقی، بالارونده، ترقی کننده، آنکه مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
گیاهی شیردار شبیه سقمونیا با برگ های گرد و زرد رنگ، گل های زرد مایل به قرمز و خوش بو که بیشتر در دامنۀ کوه ها می روید
بسیار ستمگر
فاجیه در فارسی شکوفه برناک شکوفه حنا فاجیه
از تازی بنگرید به لاعیه زن بیهوده گوی درختچه ایست از تیره فرفیون که مخصوص نواحی کم ارتفاع و پست جنگل میباشد. این گیاه در سراسر نواحی معتدل و گرم کره زمین میروید. عصاره انساج این گیاه در پزشکی بعنوان مدر تجویز میشود و همچنین برای پانسمان جراحتها و زخمها بکار میرود دیو سفید سینه بیخ سینه پچ لاغیه لاعیه
واژه
مشک بزرگی که در آن آب را حمل و نقل کنند، چارپایی که مشک آب را بر آن بار کنند
راضی، خوش و پسندیده
درفش نشان سپاه
بانگ کننده