- راعیت
- مونث راعی: فرمانروا
معنی راعیت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیش روگیری، نگهداشتن
بلندی، پشته، فزونی
مونث راعی: فرمانروا
نگاهداری، نگاهداشتن حق کسیرا، هوا خواهی و اخلاص
امری را مهم دانستن و انجام دادن آن مثلاً رعایت نظافت، در تصوف مراقبت کردن از اعمال، احوال و اوقات، نگه داری و پاسبانی از کسی یا چیزی، به امور کشور رسیدگی کردن
((رِ یَ))
فرهنگ فارسی معین
نگاه داشتن حق و حرمت کسی، نگه داری، پاسبانی، ملاحظه، احترام، چرانیدن گوسفندان و حیوانات گیاه خوار
Compliance, Observance
соблюдение
Einhaltung, Beachtung
дотримання
zgodność, przestrzeganie
合规 , 遵守
conformidade, observância
conformità, osservanza
cumplimiento, observancia
conformité, observance
naleving
अनुपालन , पालन
kepatuhan, ketaatan
إذعانٌ , امتثالٌ
ציות , שמירה
遵守 , 遵守
uyum, uyma
การปฏิบัติตาม , การปฏิบัติตาม
অনুসরণ , পরিপালন
تعمیل , رعایت
دهوند
پرچم، علامت نصب شده درجائی
شبان، چوپان، نگهبان گله
دارای سرپرست و راعی، زیر دست، مردم فرمانبردار، جمعی کشاورز که در یک ملک و تحت فرمان یکنفر مالک باشند هراسان، ترسان، مرعوب، وحشت زده
بیرق، پرچم، علم، علامت نصب شده در جایی
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، ذوالعنان، چوپان، کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی می کند، امیر، والی، حاکم، نگه دارنده، حراست کننده