نام یکی از ستارگان ثابت، ابوریحان بیرونی در ضمن بحث در نامها و احوال ستارگان ثابت گوید: و برپای قیقاوس ستاره ای است او را شبان خوانند و سگ او ستاره یی است میان دوپای قیقاوس و گوسپندان آن ستارگانند که بر تن اوست، (از التفهیم ص 101)
نام یکی از ستارگان ثابت، ابوریحان بیرونی در ضمن بحث در نامها و احوال ستارگان ثابت گوید: و برپای قیقاوس ستاره ای است او را شبان خوانند و سگ او ستاره یی است میان دوپای قیقاوس و گوسپندان آن ستارگانند که بر تن اوست، (از التفهیم ص 101)
نام شاعری، (منتهی الارب)، نام شاعری نصرانی بود، (از اقرب الموارد)، نام شاعری عرب، دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمر و شیبانی واصمعی گرد کرده اند، (از الفهرست ابن الندیم)، ابوجندل هوازنی، شاعر بزرگی است از سخن سرایان نامی عصر بنی امیه، از بس در وصف شتر داد سخن داد و آن را در اشعار خود ستود به لقب راعی مشهور گردید، او در سال 738 میلادی درگذشت، (از اعلام المنجد)، بیت زیر از اوست: تلألأت الثریا فاستنارت تلألؤ لؤلؤ فیه اضطمار، (از کتاب الجماهر ص 126)، و نیز رجوع به الجماهر ص 48 و 249و عیون الاخبار ج 1 ص 319 و مرصع ص 60 و آثارالباقیۀ چاپ ساخائو ص 15 شود اسکندرانی، لقب علی بن مظفر بن ابراهیم کندی اسکندرانی نحوی که حاجی خلیفه آن را در ذیل ’تذکرهالراعی’ ذکر کرده ولی ظاهراً لقب این شخص ’وداعی’ است، رجوع به علاءالدین بن مظفر در همین لغت نامه شود رئیس فرقه ای از یهود، (مفاتیح العلوم خوارزمی)
نام شاعری، (منتهی الارب)، نام شاعری نصرانی بود، (از اقرب الموارد)، نام شاعری عرب، دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمر و شیبانی واصمعی گرد کرده اند، (از الفهرست ابن الندیم)، ابوجندل هوازنی، شاعر بزرگی است از سخن سرایان نامی عصر بنی امیه، از بس در وصف شتر داد سخن داد و آن را در اشعار خود ستود به لقب راعی مشهور گردید، او در سال 738 میلادی درگذشت، (از اعلام المنجد)، بیت زیر از اوست: تلألأت الثریا فاستنارت تلألؤ لؤلؤ فیه اضطمار، (از کتاب الجماهر ص 126)، و نیز رجوع به الجماهر ص 48 و 249و عیون الاخبار ج 1 ص 319 و مرصع ص 60 و آثارالباقیۀ چاپ ساخائو ص 15 شود اسکندرانی، لقب علی بن مظفر بن ابراهیم کندی اسکندرانی نحوی که حاجی خلیفه آن را در ذیل ’تذکرهالراعی’ ذکر کرده ولی ظاهراً لقب این شخص ’وداعی’ است، رجوع به علاءالدین بن مظفر در همین لغت نامه شود رئیس فرقه ای از یهود، (مفاتیح العلوم خوارزمی)
شبان. (فرهنگ نظام) (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمه علامۀ تهذیب عادل بن علی) (از المنجد). شبان یعنی چرانندۀ چهارپایان. (آنندراج) (غیاث اللغات). چراننده. چوپان. ج، رعاه، رعاء و رعیان. (منتهی الارب) : ملک معظم اتابک اعظم محمد بن الاتابک السعید ایلدیگز قدس اﷲ روحه که عماد مملکت و نظام دولت و راعی رمه و حارس همه بود بستۀ دام اجل شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 3). از آن مار بر پای راعی زند که ترسد سرش را بکوبد بسنگ. سعدی (گلستان). ماشیه، یعنی چهارپایان از شتر و گاو و گوسفند، ج، رعاه و رعیان و رعاء و رعاء. (از المنجد)، مأنوس و رام، و آن درکبوتر معروف است. ج، رعاه و رعیان و رعاء و رعاء. (از اقرب الموارد)، نوعی از سمک است. (مخزن الادویه)، مجازاً هر نگهبان. (فرهنگ نظام). نگهبان. (آنندراج) (غیاث اللغات) : لیس المرعی کالراعی. (منتهی الارب)، والی. (لسان العرب). والی و امیر. (منتهی الارب)، هرکسی که سرپرستی و ریاست قومی را بعهده دارد. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). حاکم. (آنندراج) (غیاث اللغات). مجازاً هر حاکم. (فرهنگ نظام). قائد. سائس و حافظ قوم. ج، رعاه. (یادداشت مؤلف). در اصطلاح صوفیه کسی را گویند که بعلوم سیاسی مربوط بتمدن محیط ووارد باشد و بر تدبیر نظام جهان و اصطلاح کار جهانیان توانایی داشته باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : این پادشاه (مسعود) بزرگ و راعی و حقشناس است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 161). راعی و رعیت را بدین و مانند این نگاه تواند داشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 457). هر دو رکنند راعی دل من عمران بین مراعی عمار. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 203). ، رهنما. رهبر. سرپرست: گم آن شد که دنبال راعی نرفت. خاقانی. - راعی البستان، نوعی ازملخ است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - راعی الجوزا، راعی جوزا و راعی نعائم دو ستاره اند. (ازاقرب الموارد). - راعی الشاء، دیگر صورت فلکی عواء است که آن را بؤرطیس حارس نیز خوانند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). - راعی النعائم، ستاره ای است. (از اقرب الموارد) .رجوع به راعی الجوزاء شود. ، کنایه از حضرت رسالت مآب (پیغمبر اسلام) . (آنندراج)
شبان. (فرهنگ نظام) (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمه علامۀ تهذیب عادل بن علی) (از المنجد). شبان یعنی چرانندۀ چهارپایان. (آنندراج) (غیاث اللغات). چراننده. چوپان. ج، رعاه، رعاء و رعیان. (منتهی الارب) : ملک معظم اتابک اعظم محمد بن الاتابک السعید ایلدیگز قدس اﷲ روحه که عماد مملکت و نظام دولت و راعی رمه و حارس همه بود بستۀ دام اجل شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 3). از آن مار بر پای راعی زند که ترسد سرش را بکوبد بسنگ. سعدی (گلستان). ماشیه، یعنی چهارپایان از شتر و گاو و گوسفند، ج، رُعاه و رُعیان و رُعاء و رِعاء. (از المنجد)، مأنوس و رام، و آن درکبوتر معروف است. ج، رعاه و رعیان و رُعاء و رِعاء. (از اقرب الموارد)، نوعی از سمک است. (مخزن الادویه)، مجازاً هر نگهبان. (فرهنگ نظام). نگهبان. (آنندراج) (غیاث اللغات) : لیس المرعی کالراعی. (منتهی الارب)، والی. (لسان العرب). والی و امیر. (منتهی الارب)، هرکسی که سرپرستی و ریاست قومی را بعهده دارد. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). حاکم. (آنندراج) (غیاث اللغات). مجازاً هر حاکم. (فرهنگ نظام). قائد. سائس و حافظ قوم. ج، رعاه. (یادداشت مؤلف). در اصطلاح صوفیه کسی را گویند که بعلوم سیاسی مربوط بتمدن محیط ووارد باشد و بر تدبیر نظام جهان و اصطلاح کار جهانیان توانایی داشته باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : این پادشاه (مسعود) بزرگ و راعی و حقشناس است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 161). راعی و رعیت را بدین و مانند این نگاه تواند داشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 457). هر دو رکنند راعی دل من عمران بین مراعی عمار. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 203). ، رهنما. رهبر. سرپرست: گم آن شد که دنبال راعی نرفت. خاقانی. - راعی البستان، نوعی ازملخ است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - راعی الجوزا، راعی جوزا و راعی نعائم دو ستاره اند. (ازاقرب الموارد). - راعی الشاء، دیگر صورت فلکی عواء است که آن را بؤرطیس حارس نیز خوانند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). - راعی النعائم، ستاره ای است. (از اقرب الموارد) .رجوع به راعی الجوزاء شود. ، کنایه از حضرت رسالت مآب (پیغمبر اسلام) . (آنندراج)
راوی (Narrator) فیلم به شخص یا صدایی اشاره دارد که در فیلم ها و مستند ها برای تعریف داستان و رویدادهای اتفاقی که در صحنه ها اتفاق می افتد، استفاده می شود. او یک نقش حیاتی دارد که اطلاعات مهم، توضیحات، و در برخی موارد، نظرات و تحلیل های خود را به تصویر برده و به تماشاگران منتقل می کند. نقش ویژه هایی که راوی فیلم می تواند ایفا کند: 1. توضیحات دیداری : راوی می تواند به تماشاگران توضیح دهد که اتفاقاتی چگونه رخ داده است، مثلاً مکان یا زمان صحنه ای خاص. 2. توضیحات داخلی شخصیت : او می تواند از دیدگاه شخصیت ها برخی اطلاعات ارائه دهد، مثلاً احساسات، افکار، و تصمیمات آنها را بیان کند. 3. پیش بینی رخدادها : راوی ممکن است به تماشاگران نشان دهد که چه چیزی در آینده قرار است بیافتد یا برای اینکه جلویی مانده ایم. 4. تحلیل و نظرات : او ممکن است به تحلیل ها، تفسیرها، یا حتی نظرات شخصی خود بپردازد که برای درک عمیق تر داستان یا تأثیرگذاری بهتر در تماشاگران مفید است. 5. جلوه های ویژه : در برخی موارد، راوی می تواند جلوه های ویژه ای از جمله خاطرات، سکانس های خاص، یا حتی تصاویر نشان دهد که ممکن است از طریق دیگر شخصیت ها نمایش داده نشوند. نمونه های معروف از راوی فیلم: - مستندات : در مستند ها، راوی معمولاً نقش گوینده و توضیح دهنده داستان را بازی می کند، و تمام اطلاعات و تحلیل ها را برای تماشاگران ارائه می دهد. - فیلم های داستانی : در فیلم هایی که دارای روایت داخلی هستند، راوی ممکن است اطلاعات اضافی ارائه دهد که توسط شخصیت ها نمایش داده نمی شود، یا احساسات و تفسیرهای خود را از رویدادها بیان کند. - مستندات طبیعت : در فیلم های مستند طبیعت، راوی می تواند جزئیاتی را در مورد حیات وحش، مناظر طبیعی، و رفتارهای حیوانات بیان کند که توسط دوربین ثبت شده اند. نتیجه گیری: راوی فیلم نقشی اساسی در ارتقای تجربه ی تماشاگران از فیلم ایفا می کند، او با نحوه ی روایت، توضیح، و تفسیر خود می تواند تأثیر زیادی بر تجربه ی تماشاگران داشته باشد و به داستان عمق و توجه بیشتری بدهد. صدایی که در فیلم های مستند یا داستانی روی فیلم شنیده می شود و چیزی را روایت می کند. در فیلم های مستند، راوی معمولا فرد بی طرف و مطلعی است که اطلاعات تکمیلی را به تصویر می افزاید. در فیلم های داستانی او خودش معمولا درگیر قصه و ماجرای فیلم است.
راوی (Narrator) فیلم به شخص یا صدایی اشاره دارد که در فیلم ها و مستند ها برای تعریف داستان و رویدادهای اتفاقی که در صحنه ها اتفاق می افتد، استفاده می شود. او یک نقش حیاتی دارد که اطلاعات مهم، توضیحات، و در برخی موارد، نظرات و تحلیل های خود را به تصویر برده و به تماشاگران منتقل می کند. نقش ویژه هایی که راوی فیلم می تواند ایفا کند: 1. توضیحات دیداری : راوی می تواند به تماشاگران توضیح دهد که اتفاقاتی چگونه رخ داده است، مثلاً مکان یا زمان صحنه ای خاص. 2. توضیحات داخلی شخصیت : او می تواند از دیدگاه شخصیت ها برخی اطلاعات ارائه دهد، مثلاً احساسات، افکار، و تصمیمات آنها را بیان کند. 3. پیش بینی رخدادها : راوی ممکن است به تماشاگران نشان دهد که چه چیزی در آینده قرار است بیافتد یا برای اینکه جلویی مانده ایم. 4. تحلیل و نظرات : او ممکن است به تحلیل ها، تفسیرها، یا حتی نظرات شخصی خود بپردازد که برای درک عمیق تر داستان یا تأثیرگذاری بهتر در تماشاگران مفید است. 5. جلوه های ویژه : در برخی موارد، راوی می تواند جلوه های ویژه ای از جمله خاطرات، سکانس های خاص، یا حتی تصاویر نشان دهد که ممکن است از طریق دیگر شخصیت ها نمایش داده نشوند. نمونه های معروف از راوی فیلم: - مستندات : در مستند ها، راوی معمولاً نقش گوینده و توضیح دهنده داستان را بازی می کند، و تمام اطلاعات و تحلیل ها را برای تماشاگران ارائه می دهد. - فیلم های داستانی : در فیلم هایی که دارای روایت داخلی هستند، راوی ممکن است اطلاعات اضافی ارائه دهد که توسط شخصیت ها نمایش داده نمی شود، یا احساسات و تفسیرهای خود را از رویدادها بیان کند. - مستندات طبیعت : در فیلم های مستند طبیعت، راوی می تواند جزئیاتی را در مورد حیات وحش، مناظر طبیعی، و رفتارهای حیوانات بیان کند که توسط دوربین ثبت شده اند. نتیجه گیری: راوی فیلم نقشی اساسی در ارتقای تجربه ی تماشاگران از فیلم ایفا می کند، او با نحوه ی روایت، توضیح، و تفسیر خود می تواند تأثیر زیادی بر تجربه ی تماشاگران داشته باشد و به داستان عمق و توجه بیشتری بدهد. صدایی که در فیلم های مستند یا داستانی روی فیلم شنیده می شود و چیزی را روایت می کند. در فیلم های مستند، راوی معمولا فرد بی طرف و مطلعی است که اطلاعات تکمیلی را به تصویر می افزاید. در فیلم های داستانی او خودش معمولا درگیر قصه و ماجرای فیلم است.
صنفی از یهود منسوب به مردی راعی نام. (مفاتیح العلوم). فرقه ای از یهود، این گروه منسوبند بیکی از آن گروه که از میان ایشان بیرون آمد و دعوی های عظیم کرد. (بیان الادیان). و رجوع به راعی شود
صنفی از یهود منسوب به مردی راعی نام. (مفاتیح العلوم). فرقه ای از یهود، این گروه منسوبند بیکی از آن گروه که از میان ایشان بیرون آمد و دعوی های عظیم کرد. (بیان الادیان). و رجوع به راعی شود
نام زلیخای مشهور است، (برهان) (آنندراج)، صاحب روضه الصفا گوید: بروایت اکثر علماء، زلیخا راعیل نام داشت و پدرش را که از اعیان مصر بود رعائیل می گفتند و بقولی زلیخا مسماه به نکا و پدرش موسوم به نیوش بود ... (حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 24)
نام زلیخای مشهور است، (برهان) (آنندراج)، صاحب روضه الصفا گوید: بروایت اکثر علماء، زلیخا راعیل نام داشت و پدرش را که از اعیان مصر بود رعائیل می گفتند و بقولی زلیخا مسماه به نکا و پدرش موسوم به نیوش بود ... (حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 24)