جدول جو
جدول جو

معنی راط - جستجوی لغت در جدول جو

راط
ناوچه، مسبکه، و آن ظرفی است از آهن مانند نیمه قصبه ای که فلز ذوب شده را در آن ریزند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رام
تصویر رام
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راز
تصویر راز
(دخترانه)
آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راد
تصویر راد
(پسرانه)
جوانمرد، بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راش
تصویر راش
در صنعت سینما، اصطلاح راش (Rushes) یا دالی (Dailies) به نسخه های اولیه و خام فیلمبرداری روزانه اشاره دارد که قبل از انجام ویرایش های نهایی، به کارگردان و دیگر اعضای تیم تولید نمایش داده می شود. این نسخه ها معمولاً شامل تمامی صحنه ها و برداشت هایی هستند که در طول یک روز فیلمبرداری ضبط شده اند. بررسی راش ها به تیم تولید کمک می کند تا کیفیت صحنه های ضبط شده را ارزیابی کرده و تصمیمات لازم برای بازنگری، اصلاح یا ادامه فیلمبرداری را اتخاذ کنند.
اهمیت راش ها در فرآیند تولید فیلم
1. ارزیابی کیفیت فیلمبرداری:
- کارگردان و فیلمبردار می توانند با مشاهده راش ها، کیفیت صحنه ها از نظر نورپردازی، زاویه دوربین، بازیگری و دیگر جزئیات فنی را بررسی کنند.
2. تصمیم گیری درباره برداشت ها:
- مشاهده راش ها به کارگردان این امکان را می دهد که تصمیم بگیرد کدام برداشت ها مناسب هستند و کدام ها نیاز به بازنگری و فیلمبرداری مجدد دارند.
3. هماهنگی و اصلاحات:
- با دیدن راش ها، تیم تولید می تواند ناهماهنگی ها و اشکالات موجود را شناسایی و برای اصلاح آنها برنامه ریزی کند.
4. حفظ پیوستگی (Continuity):
- بررسی روزانه راش ها به تیم تولید کمک می کند تا اطمینان حاصل کنند که پیوستگی و هماهنگی صحنه ها حفظ شده و خطاهای پیوستگی به حداقل رسیده است.
فرآیند بررسی راش ها
1. نمایش روزانه:
- راش ها معمولاً هر روز پس از پایان فیلمبرداری یا در آغاز روز بعد به نمایش گذاشته می شوند. این جلسات نمایش می توانند در مکان های مختلفی مانند استودیو، دفاتر تولید یا حتی در سایت فیلمبرداری برگزار شوند.
2. نکته برداری و تحلیل:
- کارگردان، فیلمبردار و دیگر اعضای کلیدی تیم تولید، یادداشت برداری و تحلیل صحنه ها را انجام می دهند تا بازخوردهای لازم برای اصلاحات ارائه شود.
3. تصمیم گیری و برنامه ریزی:
- پس از مشاهده و تحلیل راش ها، تصمیمات لازم برای بازنگری، فیلمبرداری مجدد یا ادامه فیلمبرداری اتخاذ می شود.
ابزارها و فناوری ها
- پروژکتورها و نمایشگرها:
- برای نمایش راش ها از پروژکتورها یا نمایشگرهای بزرگ استفاده می شود تا تمامی جزئیات به خوبی قابل مشاهده باشند.
- نرم افزارهای ویرایش:
- در مراحل پیشرفته تر، نرم افزارهای ویرایش فیلم مورد استفاده قرار می گیرند تا تغییرات و اصلاحات مورد نیاز به سرعت اعمال شوند.
تاثیرات راش ها بر کیفیت نهایی فیلم
راش ها به عنوان یک ابزار کلیدی در فرآیند تولید فیلم، تاثیر زیادی بر کیفیت نهایی فیلم دارند. با امکان بررسی و ارزیابی مداوم صحنه ها، کارگردان و تیم تولید می توانند از بهبود و اصلاح مشکلات پیش از ورود به مراحل پایانی ویرایش اطمینان حاصل کنند. این فرآیند به بهبود کیفیت کلی فیلم و افزایش رضایت مخاطبان کمک می کند.
نتیجه گیری
راش ها بخش حیاتی از فرآیند تولید فیلم هستند که به تیم تولید اجازه می دهند تا کیفیت فیلمبرداری را ارزیابی کرده، مشکلات را شناسایی و اصلاحات لازم را انجام دهند. با بررسی روزانه راش ها، کارگردان و تیم تولید می توانند اطمینان حاصل کنند که فیلم نهایی به بهترین شکل ممکن ساخته شود و تجربه ای لذت بخش برای مخاطبان ایجاد کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
کسی که با دستگاه خراطی چوب را می تراشد و اشیای چوبی تزئینی درست می کند
فرهنگ فارسی عمید
(خُرْرا)
پیه که از بیخ گیاه لخ برآرند. (منتهی الارب). رجوع به خراط و خراط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
راه. (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لغتی است در صراط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
پیه که از بیخ گیاه لخ بر آرند. (منتهی الارب). رجوع به خراط و خرّاط در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَرْ را)
آنکه چوب تراشد و برابر سازد. (ناظم الاطباء). چوب تراش مانند. آنکه میانه و نی قلیان تراشد. (یادداشت مؤلف). تراشندۀ چوب. خرّاد. (زمخشری) ، دوک تراش. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی) ، حقّه گر. ج، خرّاطون و خراطین. (محمود بن عمر ربنجنی)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
پیه که از بیخ گیاه لخ برآرند. (منتهی الارب). رجوع به خرّاط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
سرکشی ستور و رسن در گسلانی وی از دست کشنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ طِنْ)
جمع واژۀ ارطاه
لغت نامه دهخدا
به لغت یونانی مطلق صمغ را گویند خواه مصطکی، خواه کندر و خواه کتیرا و مانند آن، (آنندراج) (برهان)، علک، قعفونیا، (یادداشت مؤلف)، اسم همه علوک بیونانی، (از ابن البیطار)، رجوع به علک شود
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی است، و صاحب الابنیه عن الحقائق الادویه مکرر از او روایت می آورد از جمله در باب لحوم در پایها (پاچه ها)، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
نمدار و تر و مرطوب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
ملازم چیزی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
آبی است از آبهای بنی نمیر، بول کردن: قاآن درخیمه آمد و بر تخت نشست و کار جشن گرم شد، قاآن سبب اراقتی برخاست، پای بر در خیمه نهاد. (جهانگشای جوینی). کلبلات بر سبیل اراقت بصحرا رفت. (جهانگشای جوینی). چون فریقین صف بیاراستند مروان الحمار به اراقت محتاج شد، فرودآمد که آبی بریزد. (تاریخ گزیده)
لغت نامه دهخدا
آنچه در بالای گردن انسان و جلو گردن حیوان قرار دارد، سر، رئوس، سید، آقا، مهتر، رئیس، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راژ
تصویر راژ
توده غله پاک شده و از کاه در آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راطنی
تصویر راطنی
یونانی زمج (مطلق صمغ را گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته (صمغ حاصل از اقسام کاج ها) رشینه: زمج صمغ حاصل از کاجها. توضیح: این نام امروزه بطور کلی بمفهوم عام تر بانتین استعمال گردد تربانتین
فرهنگ لغت هوشیار
صمغ حاصل از کاجها. توضیح: این نام امروزه بطور کلی بمفهوم عام تر بانتین استعمال گردد تربانتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راطم
تصویر راطم
هم بایست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراط
تصویر خراط
آنکه چوب تراشد و برابر سازد، تراشنده چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراط
تصویر زراط
راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراط
تصویر خراط
((خَ رّ))
چوب تراش، کسی که با دستگاه چوب تراشی اشیاء چوبی درست می کند، خراد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رام
تصویر رام
آهل، اهلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راز
تصویر راز
سر، کد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راد
تصویر راد
سخی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رای
تصویر رای
رأی، ایده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ربط
تصویر ربط
پیوستگی، پیوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راس
تصویر راس
سار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رابط
تصویر رابط
میانجی، وابسته
فرهنگ واژه فارسی سره
چوب تراش
فرهنگ واژه مترادف متضاد