- راضیه (دخترانه)
- خشنود، خرسند
معنی راضیه - جستجوی لغت در جدول جو
- راضیه
- پسندیده، زندگی که صاحب آن خشنود باشد
- راضیه
- راضی، خوش و پسندیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگشتو گونه ای افروشه (حلواء) نوعی حلوای سخت و لزج که آن را مانند قبیطا سازند با مغز و بی مغز و با قیچی آن را باندازه یک گلوله یا بزرگتر برند
رویدادهای زمینی مونث ارضی یا حوادث ارضیه. حادثه ها و رویدادهای زمینی پیشامدهایی که در روی زمین صورت میگیرد. یا نفس ارضیه
بلندی، پشته، فزونی
نقل کننده سخن و خبر از کسی
مونث راقی پیشرفته پیشرو افسونگر مونث راقی: ممالک راقیه، مرد راقی توضیح: در معنی اخیر) ه (برای مبالغه است
مونث راهی کبت (زنبور عسل)
لاتینی تازی گشته کویک افریکایی از گیاهان
ماده شتر
مونث راعی: فرمانروا
دختر شیرخوار
استوار ایستا، کوه استوار
مونث ریاضی علوم ریاضیه جمع ریاضیات
نقل کنندۀ سخن و خبر از کسی، راوی
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
مشک یا دلو بزرگ آبکشی
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، توشدان، حرزدان، جراب
مؤنث واژۀ راقی، بالارونده، ترقی کننده، آنکه مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
مونث قاضی و مرگ بیهوشی
ماضیه در فارسی: مونث ماضی: گذشته مونث ماضی: غرض ازاین مجموعه... بقای سیرت و سریرت او (پادشاه) و اسلاف ماضیه سلاطین آل سلجوق... یا سنوات ماضیه. سالهای گذشته. یا سنه ماضیه. سال گذشته
مشک بزرگی که در آن آب را حمل و نقل کنند، چارپایی که مشک آب را بر آن بار کنند
شیر دهنده، دایه
خرسند، خوشنود، دلخوش
درفش نشان سپاه
خشنود شونده، خوشدل و شادمان، خرسند
خرسند
خشنود، شادمان، خوش دل، خرسند، در تصوف ویژگی سالکی که به مقام رضا رسیده است
خشنود، قانع
Content, Contented, Gratified, Satisfied
довольный , удовлетворенный
zufrieden
задоволений
zadowolony
满意的 , 满足的
contente, satisfeito