جدول جو
جدول جو

معنی راضعتان - جستجوی لغت در جدول جو

راضعتان
(ضِ عَ)
دو دندان شیر کودک. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از المنجد). (آنندراج) (بحر الجواهر). ج، رواضع. (المنجد) (از اقرب الموارد) (بحر الجواهر) (آنندراج). بصیغۀ تثنیه دو دندان شیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به راضعه شود
لغت نامه دهخدا
راضعتان
دو دندان شیری
تصویری از راضعتان
تصویر راضعتان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ نَ)
دو استخوان در پهلوی سینۀ اسب. و آنرا نامرتان هم گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
ناحیه ای است در شمال غربی هندوستان در راجپوتانا که سکنۀ آن 15947000 و پایتخت آن جی پور است
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ راست، عادلها و صادقها، (ناظم الاطباء)، صدیقان، مقابل کژان، (از شرفنامۀ منیری) :
ز بیم سپهبد همه راستان
بدان کار گشتند همداستان،
فردوسی،
راست شو تابراستان برسی
خاک شو تا بر آستان برسی،
اوحدی (از امثال وحکم)،
، قسط، عدل: ونصنع الموازین القسط، ما بنهیم ترازوها راستان، (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 547)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
طایفه ای از عرب که بقزوین سکونت گزیده اند. مستوفی گوید:اصلشان از عرب است از نسل رافع بن خدیج انصاری. در عهد خلفای گذشته بقزوین آمدند و ساکن گشتند در میان ایشان علمای عالی مرتبه بودند. (تاریخ گزیده ص 845)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
قزوینی. چنانکه در تاریخ گزیده چ لندن 1910م. ص 798 آمده او امام الدین است. رجوع به رافعی قزوینی امام الدین شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان، این ده در 95هزارگزی راه مالرو ده سرد - صوغان واقع است، هوای آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀآن 18 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راضعات
تصویر راضعات
جمع راضعه، دایگان جمع راضعه دایگان مرضعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتان
تصویر اعتان
بدهکار آزاری
فرهنگ لغت هوشیار