جدول جو
جدول جو

معنی راشوم - جستجوی لغت در جدول جو

راشوم
مهر چوبین که بدان بر انبار و جز آن مهر کنند، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تمغا، (ناظم الاطباء)، دج، (در تداول مردم قزوین و نواحی آن)، الروسم فارسی معرب و گفته شده است: روشم و آن رسمی است که چیزی را بدان مهر کنند، (جوالیقی ص 160)، راسوم، (حاشیۀ جوالیقی ص 160)، رجوع به راسوم و روسم و روشم شود
لغت نامه دهخدا
راشوم
مهر چوبین
تصویری از راشوم
تصویر راشوم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غلام ثعلب، محمد بن عبدالواحد بن ابی هاشم ابیوردی الاصل بغدادی المسکن و المدفن مکنی به ابوعمر و مشهور به مطرز و زاهدو غلام ثعلب، از اکابر نحو و لغت و علوم عربیت و حدیث و از شاگردان بنام ثعلب نحوی معروف به وده و از همین روی غلام ثعلب و یا صاحب ثعلب لقب یافته. وی در بدایت حال حرفت نقش و نگار کردن جامه ها داشته و از این رو به مطرز نیز ملقب گردیده است. در قوه حافظه و کثرت احاطه به لغت از نوادرش می شمارند. ابن برهان گوید که از میان سلف و خلف کسی مانند مطرز در لغت، سخن نگفته است. قاضی تنوخی گوید: احفظ از وی ندیدیم که هزار و نه ورق از حفظ املاء کرد. و چون وی را از هر لغت نادری که می پرسیدند اظهار اطلاع میکرده و از سخن استاد خود ثعلب دلیل بر آن می آورده است جمعی از ادباء معاصرش به جعل لغت متهم ساخته اند... با این همه مشایخ حدیث روایات او را تصدیق و اسنادش را توثیق کرده اند. وی طرفدار معاویه و از مخالفین سرسخت حضرت علی (ع) بوده و کتابی در فضائل معاویه پرداخته و شاگردانش رادر آغاز بخواندن آن وادار میکرده است. از ریاض العلماء نقل شده است که امامی مذهب بوده، و ابن طاوس در کتاب سعدالسعود احادیثی در فضائل اهل بیت از وی نقل کرده، و مؤلف تنقیح المقال مجهول الحالش شمرده است. ازمؤلفات او است: 1- اخبار العرب. 2- اسماء الشعراء و تفسیرها. 3- الساعات 4- شرح الفصیح 5- الشوری. 6- العشرات 7- فائت الجمهره. 8- فائت الفصیح. 9- فائت المستحسن. 10- القبائل. 11- النوادر. 12- الیواقیت.
یک نسخۀ خطی از کتاب عشرات او در کتاب خانه برلین موجود است زاهد مطرز در یکشنبۀ 13 ذیقعده 344 یا 345 هجری قمری در حدود 85سالگی دربغداد درگذشت و روبروی قبر معروف کرخی بخاک سپرده شد. (از ریحانهالادب از طبقات الشافعیه معجم الادباء، تاریخ ابن خلکان و فهرست ابن الندیم. و رجوع به غلام ثعلب شود
لغت نامه دهخدا
نوعی از مهر که بدان سر خمها و مانند آن را مهر کنند، (ناظم الاطباء)، بمعنی روسم که مهر باشد، (منتهی الارب) (آنندراج)، روسم، روشم، (المعرب جوالیقی ص 160)، راشوم، (حاشیۀ همان صفحه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راسوم
تصویر راسوم
روسم مهر چوبین که با آن خرمن را مهر کنند
فرهنگ لغت هوشیار