جدول جو
جدول جو

معنی راشدون - جستجوی لغت در جدول جو

راشدون
(شِ)
جمع واژۀ راشد در حال رفع. رجوع به راشد و راشدین شود.
- خلفای راشدون یا راشدین، چهار خلیفۀ اول اند و تاریخ خلافت آنان بترتیب عبارتست از: ابوبکر (11-13 هجری قمری). عمر (13-23هجری قمری). عثمان (23- 35 هجری قمری). علی (35-40 هجری قمری). رجوع به اعلام المنجد و نیز رجوع به خلفاء راشدون و راشدین شود
لغت نامه دهخدا
راشدون
جمع راشد، راست یابان راشد در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) راشدین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراشیون
تصویر فراشیون
فراسیون، گیاهی چندساله با ساقه های سفید پوشیده از کرک، برگ های بیضی شکل، گل های سفید یا بنفش و طعمی تلخ که مصرف دارویی دارد و برای تقویت قلب و از بین بردن تب و ضدعفونی کردن مجاری تنفس به کار می رود، گندنای کوهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاشدان
تصویر شاشدان
جایی یا ظرفی که در آن ادرار می کنند، در علم زیست شناسی مثانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راشدین
تصویر راشدین
خلفای راشدین، چهار خلیفۀ بعد از پیامبر اسلام (ابوبکر، عمر، عثمان و علی)، خلفای اربعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهدان
تصویر راهدان
کسی که راهی را بلد است، دانندۀ راه، آشنا به راه، راهبر، راهنما، برای مثال هم او راهدان هم فرس راهوار / زهی شاه مرکب زهی شهسوار (نظامی۵ - ۷۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاشدان
تصویر جاشدان
جای ریختن غله، انبار غله، صندوقچه، صندوق نان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رازدان
تصویر رازدان
داننده راز، واقف بر اسرار، برای مثال چون شما رندم امین و رازدان / دام دیگرگون نهم در پیششان (مولوی - لغت نامه - رازدان)، خدای رازدان کس را ز مخلوق / نکرده ست آگه از راز مستر (ناصرخسرو - لغت نامه - رازدان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باشگون
تصویر باشگون
باژگون، برای مثال خاک پایت را زحل از دیده بر سر می نهد / آری آری هست دایم کار هندو باشگون (رکن الدین بکرانی - لغتنامه - باشگون)
فرهنگ فارسی عمید
عنصر بی رنگ گازی که از تجزبۀ رادیوم به دست می آید و در پرتودرمانی برای درمان سرطان به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 70 هزارگزی جنوب باختری بافت سر راه مالرو خبر بدشت بر، محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 180 تن و زبانشان فارسی و مذهبشان شیعه است آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت واقع در نه هزارگزی باختر ساردوئیه و یک هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه ببافت سکنۀ آن 100 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
باژگون، معکوس، مقلوب، (شعوری ورق 180)، واژگون، واژگونه، معکوس، وارونه، (ناظم الاطباء) :
خاک پایت را زحل از دیده بر سر مینهد
آری آری هست دایم کار هندو باشگون،
رکن الدین بکرانی (از شعوری)،
و رجوع به باشگونه و باژگونه و وارونه و وارون شود، خیاری که جهت تخم نگاهدارند، (ناظم الاطباء)، و رجوع به باشنگ شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
برگردانیده. مقلوب. صورتی از باژگون و واژگون. رجوع به باژگون و باشگون و باژگونه و واژگونه شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ناحیۀ پوی دودم از استان ریوم فرانسه و دارای 1280 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
(سِ)
حاسدین. جمع واژۀ حاسد: همیشه این دولت بزرگ پاینده باد و هر روزی فزونتر علی رغم الاعداء والحاسدین. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
مثانه، (شعوری) (آنندراج) (فرهنگ نظام)، آبدان، (شعوری)، جایی که در آن پیشاب جمع شود، ظرفی که در آن می شاشند، (آنندراج)، مبوله، کمیزدان، گلدان، ظرف شب، ظرفی که بیماران به شب و یا بروز و شب در آن شاشند، لگن اصیص
لغت نامه دهخدا
(شِ)
جمع واژۀ ناشد درحالت رفعی. کسانی که به آواز بلند شتر گم شده را جویند و آن را یابند و به صاحبش رسانند. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
جمع واژۀ راشد در حالت نصب و جر. رجوع به راشد شود.
- خلفاء راشدین، چهار خلیفۀ اول یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و حضرت علی. (ناظم الاطباء). خلفاء راشدین، ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن الخطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب رضی اﷲعنهم. (یادداشت مؤلف) : و الحقه بآبائه الخلفاء الراشدین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). انتصب منصب آبائه الراشدین، ملحق گردانید او را بپدران او که خلفاء راشدین بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). و رجوع به خلفاء شود.
- ائمۀ راشدین، در پیش شیعه دوازده امام است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رشقون، قریه ای است در ایالت وهران از الجزایر که در نزدیکی مصب رود طفنه قرار دارد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)، و رجوع بهمین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
جمع واژۀ راصد در حالت رفع. رجوع به راصد شود
لغت نامه دهخدا
(دُن)
سزار الکساندر. مارشال فرانسوی که در گرنوبل بسال 1795م. متولد و در سال 1871م. درگذشت. او در رام کردن و تسخیر قبیلۀ قابیلی الجزایر شرکت کرد و در سال 1851 بمقام وزارت جنگ فرانسه رسید
لغت نامه دهخدا
درختی است که در جنگلهای ایران یافت میشود و استعمال طبی دارد، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دیهی است در بخارا. (تاریخ بخارای نرشخی ص 40)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره نعناعیان که پوشیده از کرکهای پنبه یی مایل به سفید و ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر است که در اماکن مخروب و کنار جاده ها و نقاط بایر غالب نواحی اروپا و شمال افریقا و جزایر قناری در آسیا (از جمله ایران) می روید. ساقه اش راست و منشعب و مایل به سفید و پوشیده از کرکهای پنبه یی و برگهای آن متقابل و ساده و بیضوی است. گلهایش سفید رنگ و به طور مجتمع در کنار برگهای انتهایی قرار دارند. از برگها و همچنین سرشاخه های گلدار آن استفاده دارویی بعمل می آید و در ترکیب شیمیایی آن تانن و مواد چرب و مواد صمغی و یک ماده تلخ به نام ماروبی ئین موجود است. از این گیاه در طبابت به عنوان خلط آور و مقوی قلب و تب بر و اشتها آور و تقویت عمومی و ازدیاد ترشح صفرا و ضد عفونی کننده مجاری تنفسی استفاده می کنند و نیز در معالجه تب نوبه از آن استفاده می شود اسانس گیاه مزبور را جهت معطر کردن آبجو ولیکورهای مختلف به کار می برند حشیشه الکلب فراسیون ابیض گندنای کوهی شافار. یا فراسیون ابیض. فراسیون
فرهنگ لغت هوشیار
پرستنده پرستش کننده خدا عبادت کننده جمع عبده عباد عابدون عابدین. توضیح برای فرق آن از زاهد و عارف، جمع عابد، هیرمندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجدون
تصویر ساجدون
جمع ساجد، فروتنان نگونیگران جمع ساجد در حالت رفعی ساجدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهاشدن
تصویر رهاشدن
نجات یافته خلاص گشتن (از قید و بند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسخون
تصویر راسخون
جمع راسخ، پایدارها استواران جمع راسخ راسخین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافدان
تصویر رافدان
دو رودان (دجله فرات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهدان
تصویر راهدان
راهنما راهبر هادی دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راندوو
تصویر راندوو
فرانسوی پیمان دیدار، دیدارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشگون
تصویر باشگون
معکوس، مقلوب، واژگون
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راشد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) راشدون: خلفای راشدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاشدان
تصویر شاشدان
ظرفی که در آن بول کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاشدان
تصویر جاشدان
انبارغله، صندوقچه نان
فرهنگ فارسی معین