- راشد (پسرانه)
- آنکه در راه راست است، دیندار، نام یکی از خلفای عباسی
معنی راشد - جستجوی لغت در جدول جو
- راشد
- براه شونده، هدایت یابنده
- راشد
- کسی که به راه راست می رود، راه راست یافته، به راه راست رونده، دین دار
- راشد ((ش ِ))
- به راه راست رونده، راه راست یافته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به گونه رمن راه های راست از ساخته های فارسی گویان راهنمایان (راهنما مرشد)
راه های راست
رشید تر، راه راست، یابنده تر، برشد تر
بزرگتر، فرازین، ارجمند، برتر، سرآمد
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
جاسوس
گنجینه دار، خزانه دار
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
یاری کننده، عطا کننده
زندگی خوش و وسیع
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
رشوه دهنده
آرمنده و ثابت، برجای و برقرار
تیراندازنده، کماندار، کمانکش
تراوش کننده
رشد، به راه شده، راه راست یافتن
آرام و ثابت و بی حرکت، هر چیز به جا مانده و ایستاده در یک جا مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
بزرگ تر، برومندتر مثلاً پسر ارشد، کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است مثلاً مقام ارشد
آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
به راه راست رفتن، رستگاری
ترتیزک، تره تیزک
ترتیزک، تره تیزک
چشم دارنده، مراقب، نگهبان، در علم نجوم منجم
برای بیان پذیرش چیزی گفته می شود، خیلی خوب مثلاً باشد، فردا می آیم، برای بیان آرزو یا امید به کار می رود، امید است که، بود، برای مثال آبی به روزنامۀ اعمال ما فشان / باشد توان سترد حروف گناه از او (حافظ - ۸۲۶ حاشیه) ، شاید، ممکن است