جدول جو
جدول جو

معنی راسم - جستجوی لغت در جدول جو

راسم
(سِ)
محمد افندی اگری قاپولی خطاط و شاعر عثمانی که در 1091 هجری قمری در استانبول بدنیا آمد و به سال 1169 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
احمد راسم افندی فدوله چی زاده، شاعر عثمانی است که بسال 1270 هجری قمری درگذشته است. دیوان شعر مختصری دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
سید عمر راسم افندی شاعر عثمانی که بسال 1192 هجری قمری متولد شده و بسال 1267 درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
راسم
آب روان، رویه ساز (رویه سطح)
تصویری از راسم
تصویر راسم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاسم
تصویر جاسم
(پسرانه)
عامیانه قاسم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
جمع واژۀ مرسوم، ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است، چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده می شود، جیره، مواجب
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دهی است از بخش بندبی شهرستان بابل، در 40هزارگزی جنوب بابل، در ناحیۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 790 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش لبنیات، شغل اهالی گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ سِ)
و مراسیم، جمع واژۀ مرسوم به معنی مکتوب است. (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود، در حدیث: لیث الذکر من مراسم اللسان، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مرسوم، به معنی مرسوم ها. آداب. آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین). آیین ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسم ها. عادت ها. دستورها. قاعده ها. قوانین. شرایط. (ناظم الاطباء) ، آداب. قواعد. رسوم: رعایت حقوق غربا از مراسم اهل دیانت و خداوندان فتوت است. (سندبادنامه ص 177). و مراسم سیاست مبهم ماند. (سندبادنامه ص 5). با نقصان حالت و قصور مراسم خدمت. (المعجم از فرهنگ فارسی معین) ، اثرها. نشان های پا. (ناظم الاطباء). نشان ها. (غیاث اللغات) ، عهدها. پیمان ها، فرایض. حقوق، اطاعت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یا الم (سن...) اسقف فرمی، قرب گائت در ایتالیا، بمائۀ پنجم میلادی. لمباردهای طرفدار آریوس ویرا با شکنجه های صعب بکشتند. ذکران وی در دوم ژوئن است
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دیدیه. دانشمند هلندی و ادیب و فیلسوف. او یکی از علمای مشهور مائۀ پانزدهم میلادی است. مولد او بسال 1467م. در رتردام. پس از اکمال تحصیلات خود داخل سلسلۀ رهبانان شد و در بعض مدارس بتدریس پرداخت سپس او را بتعلیم پسر ژاک چهارم پادشاه اسکاتلند جدید گماشتند و علم و درایت او مشهور گردید و چون آثار و تألیفات وی منتشر شد بیشتر سلاطین وقت بجلب او بدربارهای خویش کوشیدند و چون در آن وقت اصلاح و تعدیل دین مسیحی لازم بنظر می آمد او در این معنی با لوتر معروف به مکاتبه پرداخت و آنگاه که لوتر دست بکار دعوت زد وی از مکاتبۀ با لوتر خودداری کرد و هم بر ضد وی چیزها نوشت و چون در همه تألیفات او حریت فکر و آزادی عقیده مشهود بود بیشتر از مؤلفات او از طرف واتیکان ممنوع و سوخته شد مخصوصاً در کتاب موسوم بمدح جنون که با همه اصناف بشری سر و کار دارد و انتقاد میکند، طایفۀ رهبانان خصومتی سخت با او پیدا کردند. مؤلفات او بزبان لاتینی است لکن به اکثر السنۀ اروپائی ترجمه و بکرات طبع شده است. در سال 1521م. در شهر بال در خانه دوست خود مدیر مطبعه ای، عزلت اختیار کرد و درآنجا بنشر آثار جغرافیائی بطلمیوس و بعض کتب قدیمۀیونانی مشغول گشت و در 1536 بدانجا وفات کرد. (قاموس الاعلام). او راست: کلﱡک و مدح دیوانگی. وی بزرگترین اومانیست های عهد رنسانس است. سبک تحریر و طرز تفکراو موجب شده است که ویرا بلقب ولتر لاتن میخوانند، آبیست از آب های غنی، بین آن و بین اضاخ مسافت یکشب راه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
آداب، آئین ها، قاعده ها، شرایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
((مَ س))
جمع مرسوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
آیین ها
فرهنگ واژه فارسی سره
آداب، آیین، تشریفات، رسوم، سنن، مناسک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
احتفالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
Convention
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
convention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
Konvention
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
mkutano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
کانفرنس
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
সম্মেলন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
ข้อบังคับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
约定
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
会議
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
konwencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
כְּנִיסָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
회의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
konvansiyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
convenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
सम्मेलन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
convenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
convención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
conventie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
конвенція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
конвенция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراسم
تصویر مراسم
konvensi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی