جدول جو
جدول جو

معنی رادیوم - جستجوی لغت در جدول جو

رادیوم
عنصر رادیو اکتیوی است سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده، در تاریکی مثل چراغ میدرخشد و تولید حرارت هم میکند و هزار برابر طلا ارزش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
رادیوم
عنصری کمیاب، گران بها، سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده که در مجاورت هوا سیاه می شود و در رادیوتراپی کاربرد دارد
تصویری از رادیوم
تصویر رادیوم
فرهنگ فارسی عمید
رادیوم
((یُ))
عنصری است طبیعی و کمیاب و پرقیمت. دارای تشعشع خاص که در 1898 به وسیله مادام کوری و شوهرش در معادن اورانیوم کشف گردید. این عنصر جسمی است سفید و درخشنده و موجد حرارت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رادیومتر
تصویر رادیومتر
ابزاری که برای اندازه گیری شدت انرژی تابشی امواج نور، الکترومغناطیس یا رادیواکتیو به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
مناطقی که بر روی جلد بدن خارپوستان با داشتن پاهای آمبولاکری مشخص است و معمولا تعداد این مناطق 5 تا است. خارپوستان، زند اعلی. لاتینی پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
فلزی سخت و شبیه کروم و کبالت که در کلوخه های طلا یافت می شود و از ترکیب با طلای سفید آلیاژی بسیار سخت و بادوام می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
آواپرا
فرهنگ واژه فارسی سره
بمعنی شعاع دادن، شعاع افکندن، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
دستگاه گیرندۀ امواج صوتی که به وسیلۀ برق یا باتری کار میکند، مرکز فرستندۀ امواج صوتی، کنایه از سازمانی که از طریق مرکز فرستندۀ امواج صوتی به پخش برنامه های مختلف می پردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
((یُ))
دستگاه گیرنده که صوت را از فواصل دور ضبط و پخش کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادنوش
تصویر رادنوش
(پسرانه)
مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زادبوم
تصویر زادبوم
محل تولد
فرهنگ واژه فارسی سره
فلزی نقره ای رنگ در طبیعت بصورت سولفات یا کربنات باریوم وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادروم
تصویر بادروم
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیولگ
تصویر رادیولگ
فرانسوی پرتوشناس
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادبوی
تصویر رادبوی
داربوی عود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رود یوم
تصویر رود یوم
عنصر فلزی سخت که در کلوخه های طلای سفید وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیسم
تصویر سادیسم
جنون مردم آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالیوم
تصویر تالیوم
عنصر فلزی کمیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سودیوم
تصویر سودیوم
فلز قلیائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کادمیوم
تصویر کادمیوم
فلز خاکستری رنگ، نرم، سمّی و سرطان زا که در ساخت آلیاژهای گوناگون به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیوم
تصویر اندیوم
فلزی نرم، نقره ای رنگ، سمّی و قابل تورق و مفتول شدن که در حرارت ۱۵۵ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود و در تهیۀ مواد نیمه رسانا و مواد دندان سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زادبوم
تصویر زادبوم
میهن، وطن، محل تولد، زادگاه، جایی که شخص در آنجا زاییده شده و ماوی گرفته، برای مثال آن را که بر مراد جهان نیست دسترس / در زادبوم خویش غریب است و ناشناس (سعدی - لغت نامه - زادبوم)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیان
تصویر رادیان
واحد اندازه گیری زاویه، معادل ۵۷ درجه و ۳۰ دقیقه
فرهنگ فارسی عمید
از ریشه پارسی ماتکیان ماتک گروان جمع مادی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ماده در نظر مادیون عنوان فکر و تصور ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
((یُ))
فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به رنگ سفید مایل به زرد است. چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعه ایکس از آن نمی گذرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادیولگ
تصویر رادیولگ
((~. لُ))
پرتوشناس، رادیولوژیست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زادبوم
تصویر زادبوم
زادگاه، میهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سادیسم
تصویر سادیسم
شهوت رانی توأم با بی رحمی و شقاوت، جنون آزار دیگران، دگر آزاری (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
نوعی بیماری که در آن فرد از آزار دیگران مخصوصاً آزار جنس مخالف در حین عمل جنسی لذت می برد، دگرآزاری
فرهنگ فارسی عمید
فلز کمیاب نقره ای رنگ که در حرارت ۳۰ درجه سانتی گراد ذوب می شود و در ساخت دماسنج برای دماهای بالا و به عنوان نیمه رسانا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باریوم
تصویر باریوم
فلزی نقره ای رنگ، نرم و سمی که در مجاورت هوا اکسید و در ۸۵۰ درجه حرارت ذوب می شود و املاح آن در طب و صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید