جدول جو
جدول جو

معنی رادیولوژیست - جستجوی لغت در جدول جو

رادیولوژیست
متخصص در رادیولوژی، پرتوشناس
تصویری از رادیولوژیست
تصویر رادیولوژیست
فرهنگ فارسی عمید
رادیولوژیست
متخصص در استفاده از اشعه مجهول برای تشخیص و معالجه بیماریها
تصویری از رادیولوژیست
تصویر رادیولوژیست
فرهنگ لغت هوشیار
رادیولوژیست
((~.لُ))
رادیولگ، پرتوشناس (واژه فرهنگستان)
تصویری از رادیولوژیست
تصویر رادیولوژیست
فرهنگ فارسی معین
رادیولوژیست
پرتوشناس، رادیولوگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رادیولوژی
تصویر رادیولوژی
استفاده از اشعۀ ایکس برای تشخیص بیماری ها، پرتوشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(یُ لُ)
کسی که دانش پرتوشناسی را بداند و بتواند بکار برد. متخصص استعمال پرتو مجهول در تشخیص و معالجۀ ناخوشی. رجوع به رادیولژی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رادیو لژیست
تصویر رادیو لژیست
فرانسوی پرتو شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو لدژیست
تصویر رادیو لدژیست
رادیو لگ. پرتو شناس رادیو لوژیست
فرهنگ لغت هوشیار
یا پرتو شناسی، دانش شناسائی پرتو مجهول یا اشعه ایکس و استفاده از آن برای امور پزشکی و درمان بیماریها، علم استفاده از اشعه مجهول برای معالجه و تشخیص نا خوشی
فرهنگ لغت هوشیار
((~. لُ))
شاخه ای از پزشکی که با استفاده از پرتو ایکس و انواع پرتوها به تشخیص و درمان بیماری کمک می کند، پرتوشناسی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین