جدول جو
جدول جو

معنی رادیو - جستجوی لغت در جدول جو

رادیو
آواپرا
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
فرهنگ واژه فارسی سره
رادیو
بمعنی شعاع دادن، شعاع افکندن، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
رادیو
دستگاه گیرندۀ امواج صوتی که به وسیلۀ برق یا باتری کار میکند، مرکز فرستندۀ امواج صوتی، کنایه از سازمانی که از طریق مرکز فرستندۀ امواج صوتی به پخش برنامه های مختلف می پردازد
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
فرهنگ فارسی عمید
رادیو
((یُ))
دستگاه گیرنده که صوت را از فواصل دور ضبط و پخش کند
تصویری از رادیو
تصویر رادیو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عنصر رادیو اکتیوی است سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده، در تاریکی مثل چراغ میدرخشد و تولید حرارت هم میکند و هزار برابر طلا ارزش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
مناطقی که بر روی جلد بدن خارپوستان با داشتن پاهای آمبولاکری مشخص است و معمولا تعداد این مناطق 5 تا است. خارپوستان، زند اعلی. لاتینی پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیوم
تصویر رادیوم
عنصری کمیاب، گران بها، سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده که در مجاورت هوا سیاه می شود و در رادیوتراپی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
((یُ))
عنصری است طبیعی و کمیاب و پرقیمت. دارای تشعشع خاص که در 1898 به وسیله مادام کوری و شوهرش در معادن اورانیوم کشف گردید. این عنصر جسمی است سفید و درخشنده و موجد حرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادین
تصویر رادین
(پسرانه)
بخشنده، جوانمرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادبو
تصویر رادبو
عود، چوبی خوش بو و قهوه ای رنگ که هنگام سوختن بوی خوش می پراکند، داربو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادبو
تصویر رادبو
داربوی، عود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادی
تصویر رادی
کرامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رادی
تصویر رادی
افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادی
تصویر رادی
ساقط، افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادی
تصویر رادی
جوانمردی، بخشندگی، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادی
تصویر رادی
سخاوت، جوانمردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیوتراپی
تصویر رادیوتراپی
پرتو درمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رادیو اکتیو
تصویر رادیو اکتیو
پرتوزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رادیولوژیست
تصویر رادیولوژیست
متخصص در استفاده از اشعه مجهول برای تشخیص و معالجه بیماریها
فرهنگ لغت هوشیار
یا پرتو شناسی، دانش شناسائی پرتو مجهول یا اشعه ایکس و استفاده از آن برای امور پزشکی و درمان بیماریها، علم استفاده از اشعه مجهول برای معالجه و تشخیص نا خوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیولگ
تصویر رادیولگ
فرانسوی پرتوشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیولژی
تصویر رادیولژی
فرانسوی پرتو شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیوسکپی
تصویر رادیوسکپی
معاینه اعضای بدن بوسیله ریون ایکس برای تشخیص بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو سنج دستگاهی است برای اندازه گرفتن نیروی رادیوم و آن بوسیله تغییر شکل دادن امواج بصورت نیروی میکانیکی - که توسط دوران صفحات سیاه معلق در محیط خلا و در مقابل نور آفتاب انجام میگیرد - نشان داده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو لوژی
تصویر رادیو لوژی
پرتو شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو لژیست
تصویر رادیو لژیست
فرانسوی پرتو شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو لدژیست
تصویر رادیو لدژیست
رادیو لگ. پرتو شناس رادیو لوژیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو لاریا
تصویر رادیو لاریا
لاتینی تازی گشته پرتوگیان راسته ای از جانوران تک یاخته
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پیتام پیامی که با بی سیم فرستاده شود، گیره آوه: گیرانه آوه (گرامافون آوه بر آورنده صدا و ندا باشد) تلگرامی که بوسیله بی سیم مخابره شود، دستگاهی که هم شامل رادیوست و هم گرامافون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو گرافی
تصویر رادیو گرافی
عمل عکس برداری با اشعه مجهول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری که از تابیدن اشعه نافذ بدورن اجسام و اعضای کدر بر روی صفحه حساس پیدا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو سازی
تصویر رادیو سازی
عمل و شغل رادیو ساز، مغازه رادیوساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو ساز
تصویر رادیو ساز
سازنده رادیو، تعمیر کننده رادیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو ژئولوژی
تصویر رادیو ژئولوژی
فرانسوی پرتو زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیو تراپی
تصویر رادیو تراپی
معالجه بعضی امراض بوسیله اشعه ایکس
فرهنگ لغت هوشیار