جدول جو
جدول جو

معنی رادوف - جستجوی لغت در جدول جو

رادوف
خطهای پیه، (از اقرب الموارد)، شاخ فزونی که از تنه خرمابن برآمده باشد، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، ج، روادیف، (منتهی الارب)، و نیز رجوع به رادفه شود
لغت نامه دهخدا
رادوف
نام مردی از ابی عباد، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عنصر بی رنگ گازی که از تجزبۀ رادیوم به دست می آید و در پرتودرمانی برای درمان سرطان به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
بیل کشتی، (منتهی الارب)، چوبی که به هر طرف کشتی بندند و حرکت دهند تا کشتی روان شود و آن را بال کشتی گویند، پاروی کشتی
لغت نامه دهخدا
موبد بزرگ زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، آنگاه که ماهوی سوری آسیابان را بکشتن یزدگرد میفرستاد رادوی او را اندرز میدهد و از کار زشت برحذر میدارد، فردوسی در این باره چنین آورده است:
یکی موبدی بود رادوی نام
بجان از خرد برنهاده لگام
بماهوی گفت ای بداندیش مرد
چرا دیو چشم ترا خیره کرد،
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2995)
لغت نامه دهخدا
راعوف البئر، سنگی که بر سر چاه گذارند تا آب بردارنده روی آن بایستد، (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در چهارهزارگزی شمال دشتیاری و سه هزارگزی شمال راه مالرو باهو کلات بدشتیاری واقع است، ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، مالاریایی و سکنۀ آن صدتن بلوچ میباشند آب آن از رودخانه تأمین میشودو محصول آن غلات و خرما و لبنیات است، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست ساکنان آن از طایفه سردارزایی میباشند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
پیروی کننده. (ناظم الاطباء). رجوع به رادفه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غادوف
تصویر غادوف
پاروی کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادف
تصویر رادف
پیروی کننده
فرهنگ لغت هوشیار