جدول جو
جدول جو

معنی رادخر - جستجوی لغت در جدول جو

رادخر
(خَ)
دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه که در هشت هزارگزی باختری رشخوار واقعاست و بر سر راه شوسۀ عمومی تربت به رشخوار است. محلی جلگه یی و گرمسیر و سکنۀ آن 329 تن میباشد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن بنشن است. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آن نیز اتومبیل رو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رادار
تصویر رادار
دستگاهی که با استفاده از امواج تشعشعی محل، ارتفاع و فاصلۀ جسمی را در زمین یا آسمان تعیین می کند
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
رجوع به زادخور، زادخوست و زادخو شود
لغت نامه دهخدا
کلمه مرکب از حروف اول کلمات انگلیسی: رادیو دتکشن اند رنجینگ (بمعنی تجسس کردن و میزان کردن با رادیو)، پس کلمه رادار اسمی است مرکب از حروف آغاز سه کلمه فوق و از این نوع است کلمه ’لوران’، یعنی دریانوردی دور، و ’شوران’ یعنی دریانوردی نزدیک، و آن دستگاهی است که بکمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیاء را معین میکند، برای فهم مختصات رادار باید مختصات امواج تشعشعی را شناخت، تشعشع یکی از راههای انتقال حرارت از جایی بجای دیگر است، همچنانکه هر رنگ از امواج نوری که طول معین دارد بدست می آید، میدانیم امواج رادیویی و تلویزیون بی کمک سیم در فضا پخش میشود، پس اصولا رادار دستگاهی است که بوسیلۀ آن مسافت، ارتفاع و جهت هدف (طیارات در فضا و کشتی ها در دریا و غیره) را بدون آنکه در منطقۀ دید باشند تعیین مینماید،
اصول آن از نظر تئوری: اغلب در نقاط کوهستانی بخصوص مشاهده شده که اصوات منعکس میشوند، و مجدداً بگوش میرسند، یعنی طنین ایجاد میکنند، این عمل عبارت از آن است که صوت در هوا ارتعاشی تولید میکند که این ارتعاشات با سرعتی بطرف حاجبی که در اطراف قرار دارد روانه میشوند و پس از برخورد با حاجب منعکس میشود صوت اولیه را مجدداً بگوش میرسانند، بدیهی است صوت اخیر بمراتب ضعیف تر از صوت اول است، اگر فرض کنیم شخصی در نقطه ای قرار دارد که در اطراف آن چندین حاجب مساعد طنین بفواصل محتلف قرار دارد هرگاه شخص محکم دست بزند صدای دست زدن طنین های مختلف تولید مینماید که نامرتب، گوش میرسند بطوری که نمیشود تشخیص داد از چه حاجبی چه طنینی بگوش رسیده است ولی اگر شخص بعوض دست زدن ممتد یک دست بزند بفواصل معینی طنین های مختلف بگوش میرسد، بطوریکه اگر فرض کنیم در هر ده ثانیه مثلاً صوت دو کیلومتر راه می پیماید میتوانیم درست بفهمیم طنین هاهر یک از کدام حاجب تولید شده و اگر حاجب یکی باشد میتوانیم فاصله حاجب را تا شخص معین کنیم، پس آنچه لازم است در مرحلۀ اول آن است که به اندازۀ کافی پس از یک دست زدن وقت داشته باشیم تا طنین را بشنویم سپس دست دوم را بزنیم و در مرحله دوم آنکه دست زدن به اندازه کافی محکم باشد که طنین بطور واضح بگوش برسد و اگر احیاناً اصوات مختلف ضعیف دیگری در آن نواحی وجود داشته باشند با طنین صوت اصلی محو شده و تغییر شکلی بصوت ندهد، برای آنکه همین استفاده را بتوانیم از امواج هرتزی بکنیم اول شرطش آنست که این امواج پس از برخورد با موانع منعکس شوند، و خوشبختانه این خاصیت در آنها هست از نظر مقایسه نقطۀ مقابل دست زدن درباره صوت ایجاد قطعات مجزای موج است که به فرانسه آن را پولس و به فارسی ضربان میگویند، بطور کلی دستگاههای رادار دستگاه فرستندۀ ضربانهای قوی و کوتاه میباشند و اما قوی یعنی بقدرت چندین صد کیلو وات و کوتاه یعنی بمدت یک چند ملیونیم ثانیه، طول موجی که در ابتدا مورد استعمال دستگاههای رادار بود عبارت از 10 تا 13 متر بود، و مدت آن بین 10 و 15 میکروسکند که یک میکروسکند عبارت از یک ملیونیم ثانیه میباشد11000000 و در هر ثانیه 25 تپش (ضربه) فرستاده میشد ومدت هر ضربان ده میکروسکند یا ده ملیونیم ثانیه بود، نیرویی که برای ارسال این ضربان مصرف میشد در اوایل 200 کیلووات بود و در اواخر به 800 کیلو وات رسید چون یک ثانیه عبارت از یک ملیونیم میکروسکند است پس در هر100000025 = 40000 میکروسکند یک ضربان فرستاده میشد و چون مدت هر ضربان 10 میکروسکند است پس در تمام این مدت دستگاه فقط 10 میکروسکند کار میکند و مابقی مدت آزاد است و ساکت، پس از بحث فوق، رادار را این گونه تعریف می کنیم: رادار عبارت از آلتی است که بوسیله آن میتوان موقعیت شی ٔ را در فضا بوسیله امواج رادیو (الکترو مغناطیسی) معین نمود بدون اینکه از خود شی ٔ استمدادی شده باشد و نیز میدانیم پیدا کردن موقعیت شی ٔ بسته بدانستن جهت، ارتفاع و مساحت آن است، رجوع به اسرار موج رادار نوشتۀ مهندس منوچهر دولتشاهی ص 20، 22 شود، و در کتاب علم و زندگی راجع به رادار چنین آمده:
رادار بکمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیاء را معین میکند، رادار مانند انعکاس صوت است با این تفاوت که بجای امواج صوتی امواج تشعشعی بکار میبردو بجای اینکه امواج منعکس بگوش انسان برسند بر روی صفحه ای دیده میشوند، وقتیکه ناخدای کشتی یا خلبان هواپیمایی بخواهد موقع و محل چیزی را با رادار مشخص کند امواج کوتاه تشعشعی بشکل ضربات نبض، یعنی بطور مقطع بخارج می فرستد، وقتیکه این امواج بچیزی برخورد میکند منعکس میشوند و بمحل صدور یعنی کشتی یا هواپیما بازمیگردند و در آنجا بوسیلۀ یک گیرندۀ رادیو گرفته میشوند و پرده ای را که مانند لولۀ تلویزیون از رنگی که خاصیت فلورسانی دارد پوشیده است روشن می کنند به این ترتیب هیکل آن چیز بر روی پرده دیده میشود،
لوران و شوران: لوران و شوران در حقیقت موارد خاص استعمال اصول رادار بشمار میروند وقتیکه همه اسبابهای دیگر کشتی یا هواپیمایی از کار بازمانند مثلاً وقتی ستارگانی که برای رهبری کشتی لازم هستند دیده نشوند وضع کشتی یا هواپیما را میتوان بوسیلۀ لوران در دریا یا هوا مشخص کرد، در استفاده از لوران رانندۀ هواپیما یا کشتی علائم رادیوئی را از دو دستگاه فرستنده که جایشان بر روی زمین مشخص است دریافت میکند، چون فواصل این دستگاهها از کشتی یا هواپیما متفاوت است در مدت زمانی که رادیو آن علامت ایستگاهها را ثبت میکند اختلافی است، ناخدا یا خلبان با استفاده از این اختلاف زمان، موقعیت کشتی و هواپیمای خود را با کمال دقت معین میکند، شوران را بوسیلۀ هواپیماها و کشتی ها برای تعیین بسیار دقیق موقعیت نقاط نزدیک بکار میبرند، در ایستگاه فرستندۀ رادیو ارتباط رادیویی مداوم با کشتی ها یا هواپیما برقرار میکند، ضربات نبض رادیوئی بوسیلۀ یک رشته دستگاههای گیرنده که در هواپیما است گرفته میشود، با چنین دستگاهی میتوان کشتی را در هوای مه آلود به بندرگاه رهبری کرد یا هواپیما را در هوای نامساعد برای نشستن در فرودگاه هدایت نمود، رادار و لوران و شوران موجب شده اند که کشتی و هواپیما دارای تأمین بیشتری شوند و زیادتر مورد اعتماد قرار گیرند، (ازکتاب علم و زندگی ترجمه احمد بیرشک، دکتر بهزاد، رضا قلی زاده، نوروزیان رهنما ص 572)
لغت نامه دهخدا
(اِ خِ)
با دال مهمله (ابن بیطار). اذخر. تبن مکی
لغت نامه دهخدا
دستگاهی است که به کمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیا را معین میکند
فرهنگ لغت هوشیار
سیستمی که در آن از باریکه های امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آن ها استفاده شود (واژه فرهنگستان)، مجازاً به معنی جاسوس، خبرچین
فرهنگ فارسی معین
چشم انتظار
فرهنگ گویش مازندرانی