گارامانت، نام قومی است که رومیان باستان به طایفه ای از طوایف بربر که ساکن فزان بودند، اطلاق میکردند، مرکز اینان یک قصبه ای موسوم به غارامه بوده و به نسبت به همین جا خود را غارامانت مینامیدند، این قصبه امروز به نام جرمه در ناحیۀ وادی غربی بشکل قریه ای دیده میشود، بعض آثار باستانی رومی هنوز هم در این مکان هست، رجوع به گارامانت شود، (قاموس الاعلام ترکی)
گارامانت، نام قومی است که رومیان باستان به طایفه ای از طوایف بربر که ساکن فزان بودند، اطلاق میکردند، مرکز اینان یک قصبه ای موسوم به غارامه بوده و به نسبت به همین جا خود را غارامانت مینامیدند، این قصبه امروز به نام جرمه در ناحیۀ وادی غربی بشکل قریه ای دیده میشود، بعض آثار باستانی رومی هنوز هم در این مکان هست، رجوع به گارامانت شود، (قاموس الاعلام ترکی)
نام پسر فرس من پادشاه گرجستان، (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2425)، به امر رادامیست مهرداد برادر فرس من را نابود کردند و سلطنت ارمنستان به رادامیست تعلق گرفت، اما بلاش اشکانی به ارمنستان حمله کرد و رادامیست را مغلوب نمود و سلطنت آنجا را به تیرداد واگذار کرد، (ایران باستان ج 3 صص 2428 - 2429)
نام پسر فرس من پادشاه گرجستان، (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2425)، به امر رادامیست مهرداد برادر فرس من را نابود کردند و سلطنت ارمنستان به رادامیست تعلق گرفت، اما بلاش اشکانی به ارمنستان حمله کرد و رادامیست را مغلوب نمود و سلطنت آنجا را به تیرداد واگذار کرد، (ایران باستان ج 3 صص 2428 - 2429)
طایفه ای از ساکنین لیبیا، هردوت گوید که آنها بالاتر از ناسامنها سکنی دارند، و از آدمیزاد فرار میکنند و هیچگونه اسلحه ندارند، (ایران باستان ص 573)، و رجوع به غارامانت شود
طایفه ای از ساکنین لیبیا، هردوت گوید که آنها بالاتر از ناسامنها سکنی دارند، و از آدمیزاد فرار میکنند و هیچگونه اسلحه ندارند، (ایران باستان ص 573)، و رجوع به غارامانت شود
نام سرداری ارمنی و معاصر خسروپرویز پادشاه ساسانی، رادمان سپهدار خسروپرویز بود و معنی کلمه رادمنش است، (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 73) : چوگردوی و شاپور و چو اندیان سپهدار ارمینیه رادمان، فردوسی (شاهنامه بروخیم ج 9 ص 2682)
نام سرداری ارمنی و معاصر خسروپرویز پادشاه ساسانی، رادمان سپهدار خسروپرویز بود و معنی کلمه رادمنش است، (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 73) : چوگردوی و شاپور و چو اندیان سپهدار ارمینیه رادمان، فردوسی (شاهنامه بروخیم ج 9 ص 2682)